"وقتی به خودم آمدم دیدم از تنهایی هایم نیز بیشتر دوستت دارم"
_زن سابق داییت مدارکو فرستاده،تا ۳،۴ روز دیگه میرسه دستمون
جونگکوک یه قورت از نسکافه ش خورد و نگاهشو به تهیونگ دوخت
از سه روز پیش هم لاغر تر شده بود هم زیر چشماش گود افتاده بود
و اونجوری که مامانشو خطاب میکرد معلوم بود هنوز عصبانیه
خودشو بابت دقتش به تهیونگ سرزنش کرد ولی هنوز داشت نگاش میکرد
_جونگکوک اینجایی؟رو صورتم چیزیه؟
جونگکوک با صدا زده شدن اسمش به خودش اومد
+نه داشتم به یه مسئله دیگه فکر میکردم
_میشه موقع فکر کردن به مسائل دیگه به صورت من خیره نشی؟
+خب پس مدارک تو راهه ها؟
"جونگکوک منشیت نمیزاره بیام تو"
جونگکوک با ظاهر شدن پیام شین هه روی صفحه گوشیش از جاش بلند شد
+الان بر میگردم
تهیونگ با نگاهش دنبالش کرد
تا حالا هیچوقت انقد از طرف کسی نادیده گرفته نشده بود
جونگکوک دیگه داشت اعصابشو خط خطی میکرد□گفتم که من با خودش هماهنگ کردم
£الان موکلشون تو دفترن عزیزم نمیشه بری
+شین هه؟خوش اومدی،منشی کیم هر وقت شین هه اومد بزار بیاد تو
بدون اینکه منتظر جواب منشی کیم بمونه دست شین هه رو گرفت و داخل دفتر کشید
+میتونی چند دقیقه منتظر بمونی ما کارمون تموم شه؟
جونگکوک گفت و صندلی رو برای شین هه عقب کشید
□باشه عزیزم منتظر میمونم
تهیونگ با تعجب به اون دو نفر نگاه میکرد
رفتارای جونگکوک روز به روز بیشتر اعصابشو خورد میکردن و این مورد غیر قابل تحمل بودجونگکوک برگشت پشت میزش و شین هه روی صندلی رو به روی تهیونگ نشست و با گوشیش مشغول شد
تهیونگ از حرص دندوناشو رو هم فشار میداد و دستاشو مشت کرده بود
_فکر نمیکنی رفتارت غیر حرفه ایه؟
+ببخشید؟
جونگکوک با بالا انداختن ابروهاش به تهیونگ گفت
_شنیدی که چی گفتم،رفتارت غیر حرفه ایه،تازه کار بودن از کارات میباره
□عذر میخوام شما به چه حقی با وکیلت اینجوری حرف میزنی؟
شین هه از همه جا بی خبر گفت
_شما دخالت نکن خانم محترم
از همون دیدار اول از اون دختر بدش اومده بود،بدون هیچ دلیل خاصی،به جرم دوست دختر جونگکوک بودن احتمالا
YOU ARE READING
I'm gonna be a bad boy
Fanfiction/completed/ _من به این نسبت خونی لعنتی اهمیت نمیدم! +این بدترین چیزیه که میتونه سر دو نفر بیاد! کاپل اصلی:تهکوک،ویکوک،کوکوی،ورس کاپل فرعی:یونمین،نامجین ژانر: مدرسه ای،رومنس،اسمات،هپی اند