♤30

1.3K 125 9
                                    

"وقتی به خودم آمدم دیدم از تنهایی هایم نیز بیشتر دوستت دارم"












_زن سابق داییت مدارکو فرستاده،تا ۳،۴ روز دیگه میرسه دستمون

جونگکوک یه قورت از نسکافه ش خورد و نگاهشو به تهیونگ دوخت

از سه روز پیش هم لاغر تر شده بود هم زیر چشماش گود افتاده بود

و اونجوری که مامانشو خطاب میکرد معلوم بود هنوز عصبانیه

خودشو بابت دقتش به تهیونگ سرزنش کرد ولی هنوز داشت نگاش میکرد

_جونگکوک اینجایی؟رو صورتم چیزیه؟

جونگکوک با صدا زده شدن اسمش به خودش اومد

+نه داشتم به یه مسئله دیگه فکر میکردم

_میشه موقع فکر کردن به مسائل دیگه به صورت من خیره نشی؟

+خب پس مدارک تو راهه ها؟



"جونگکوک منشیت نمیزاره بیام تو"

جونگکوک با ظاهر شدن پیام شین هه روی صفحه گوشیش از جاش بلند شد

+الان بر میگردم

تهیونگ با نگاهش دنبالش کرد
تا حالا هیچوقت انقد از طرف کسی نادیده گرفته نشده بود
جونگکوک دیگه داشت اعصابشو خط خطی میکرد



□گفتم که من با خودش هماهنگ کردم

£الان موکلشون تو دفترن عزیزم نمیشه بری

+شین هه؟خوش اومدی،منشی کیم هر وقت شین هه اومد بزار بیاد تو

بدون اینکه منتظر جواب منشی کیم بمونه دست شین هه رو گرفت و داخل دفتر کشید

+میتونی چند دقیقه منتظر بمونی ما کارمون تموم شه؟

جونگکوک گفت و صندلی رو برای شین هه عقب کشید

□باشه عزیزم منتظر میمونم

تهیونگ با تعجب به اون دو نفر نگاه میکرد
رفتارای جونگکوک روز به روز بیشتر اعصابشو خورد میکردن و این مورد غیر قابل تحمل بود

جونگکوک برگشت پشت میزش و شین هه روی صندلی رو به روی تهیونگ نشست و با گوشیش مشغول شد

تهیونگ از حرص دندوناشو رو هم فشار میداد و دستاشو مشت کرده بود

_فکر نمیکنی رفتارت غیر حرفه ایه؟

+ببخشید؟

جونگکوک با بالا انداختن ابروهاش به تهیونگ گفت

_شنیدی که چی گفتم،رفتارت غیر حرفه ایه،تازه کار بودن از کارات میباره

□عذر میخوام شما به چه حقی با وکیلت اینجوری حرف میزنی؟

شین هه از همه جا بی خبر گفت

_شما دخالت نکن خانم محترم

از همون دیدار اول از اون دختر بدش اومده بود،بدون هیچ دلیل خاصی،به جرم دوست دختر جونگکوک بودن احتمالا

I'm gonna be a bad boyWhere stories live. Discover now