"یکی درونم داره متولد میشه و روز به روز منو از اونی که بودم دورتر میکنه،و نمیدونم این کیه که خودشو'من' معرفی میکنه"
=دمت گرم داداش با دختره خیلی حال کردم
٪لازم نیس هی بگیش،اصلا کار درستی نبود که به جای من رفتی
=تهیونگ کجا سیر میکنی به سلامتی؟
_ها؟
٪حواست کجاست؟
_دیشب یه خوابای عجیبی دیدم،خیلی واقعی به نظر میومدن،دارم فکر میکنم واقعا خواب بودن یا اگه واقعی بودن که بدبخت شدم
٪مست بودی؟
_آ..آره
٪خب داداش ریدی،هر چی دیدی هر غلطی کردی واقعی بوده
_نه باور نمیکنم
=همیشه فک میکنی خواب دیدی آخرش واقعی از آب در میاد کونتو پاره میکنه
_امکان نداره همچین چیز فاکیی اتفاق افتاده باشه
٪چی شده حالا؟
_باید با جونگکوک صحبت کنم
بعد از این جمله سریع از روی صندلیش بلند شد و از کلاس بیرون رفت
تو حیاط دنبال جونگکوک گشت ولی نتونست پیداش کنه
دقیقا مثل وقتی که یه وسیله ای همیشه جلوی چشمته به جز وقتایی که لازمش داری*اون تهیونگ نیست؟دنبال کی میگرده؟
@حتما دنبال دوستاشه
جونگکوک خیلی نامحسوس پشت نامجون پناه گرفت
*تو چرا قایم شدی؟
+فک کنم تهیونگ دنبال منه
جین با شنیدن این جمله چشماش برق زد
معادل جیمین بود برای تهیونگ*هوووی تهیونگگگ
تهیونگ با صدای جین توجه اش به فضای زیر پله های حیاط جلب شد
جونگکوک بعد از اینکه بازوی جینو گاز گرفت فرار کرد
میدونست کارش ضایه س ولی این کارش کاملا غریزی صورت گرفتتهیونگ جونگکوکو دید که داره فرار میکنه
دنبالش دوید
جونگکوک وقتی متوجه شد تهیونگ دنبالشه تند تر دوید
وارد ساختمون مدرسه شد و پله هارو دو تا یکی بالا رفت
تهیونگ پیگیرانه دنبالش بود
انقد رفت که سر از پشت بوم درآورددرو باز کرد و وارد محوطه پشت بوم شد
+عالیه...با پای خودم... اومدم تو دهن کوسه...
_از اینکه... بهم گفتی... کوسه خوشم نیومد...
هر دو بریده بریده حرف میزدن
_چرا فرار...میکنی خب؟
+نمیدونم
_بیا یکم بشینیم
ESTÁS LEYENDO
I'm gonna be a bad boy
Fanfic/completed/ _من به این نسبت خونی لعنتی اهمیت نمیدم! +این بدترین چیزیه که میتونه سر دو نفر بیاد! کاپل اصلی:تهکوک،ویکوک،کوکوی،ورس کاپل فرعی:یونمین،نامجین ژانر: مدرسه ای،رومنس،اسمات،هپی اند