♤10

1.4K 138 9
                                    

" از تهیونگ فقط به یک دلیل متنفر نبودم،چون اعتقاد داشتم تنفر ما از یک فرد ازش فرد بدتری میسازه"

^صورتت چرا قرمزه؟باز اون تهیونگ الدنگ؟

یونگی به محض سوار شدن جونگکوک تو ماشین با خنده پرسید و ماشینو روشن کرد و راه افتاد

+پوففف اسمشو نیار هیونگ...

^باشه من تسلیمم،کجات میخوای تتو بزنی؟

+بین کمر و باسن و ران مرددم

^رو سه تاش بزن

+نه دیگه خیلی زیاد میشه

^طرح خاصی تو ذهنته؟

+آره یه چیزایی مد نظرم هست

.
.
.
.

+هیونگگگگ درد دارهههههه

جونگکوک زیر سوزن داد زد و دست یونگیو بیشتر فشار داد

^جونگکوک آبرومو بردی انگار داری زایمان میکنی

جونگکوک لبشو گزید ولی به محض برخورد دوباره سوزن به پوستش داد کشید

+آیییییی گوه خوردمممم

▪︎داداشت اصلا شبی خودت نیس

تتوآرتیست گفت و یونگی دوباره تو دلش جونگکوکو فحش داد
یونگی زیر سوزن تتو خم به ابروش نیاورده بود!

▪︎پوففف تموم شد

پسر گفت و دستکشاشو درآورد

یونگی به تتوی ظریف جونگکوک نگاه انداخت

^خیلی بهت میاد کوک

+مرسی هیونگ

طرح اون قاصدک کوچیک روی لوپ چپ باسنش که پر های جدا شده ی قاصدک تا پهلوی راستش میرسید بدجور به تن سفیدش میومد
تهیونگ راست میگفت،با تتو سکسی شده بود!

.
.
.
.

جونگکوک طبق عادت ۶ صبح بیدار شد و وقتی یادش اومد امروز یکشنبه ست با بهترین حال ممکن همه ی آلارماشو خاموش کرد و دوباره خوابید
۱۱ ظهر بود که بالاخره از خواب بیدار شد و گوشیشو چک کرد
جین توی یه گروه سه نفره شامل خودش و نامجون عضوش کرده بود و ۹ بار گفته بود از تتوش عکس بفرسته

"+یه جاییه که خجالت میکشم عکسشو بفرستم"

بعد از تایپ کردن این جمله گوشیو کنار گذاشت و رفت توی حال
مامانش خونه بود ولی باباش حتی یکشنبه ها هم میرفت شرکت
اون مرد استراحت نداشت

+ظهر بخیییر

در حالی که کش میومد گفت

#ظهر تو هم بخیر پسر نازم

+مامان میشه یه درخواستی داشته باشم؟

#میشه درخواست داشته باشی،ولی اینکه قبول کنم یا نه،بستگی داره،باید بشنوم

I'm gonna be a bad boyWhere stories live. Discover now