5

573 67 7
                                    


چمدونمو كشيدم و به سمت هتل قدم زدم.

"اما " هرى صدام كرد ، سرم و برگردوندم و با دست اشاره كرد كه برم سمتش ، رفتم پيشش و سرمو به پنجره ماشين نزديك كردم

"بله؟ "

"اما..........ام........ببين مى خواستم ......راستش..."

"هرى؟ چيزى شده؟ "

"ببين اره اين ....... اين راجب نايله "

نگرانى تموم وجودمو پركرده بود. مى تونستم ادرنالين رو تو رگام احساس كنم ، با يه صداى گرفته گفتم :

"خب؟ "

"ببين نايل ...... "منتظر بودم تا بهم بگه اون هنوز دوست داره و برگردين پيش هم

"نايل گفت اگه مى خواى شب بياين با هم بريم يه كلاب "
نااميدى رو تو دلم احساس كردم به خاطر احمق بودن خودم به خودم خنديدم و به خودم فحش دادم

"ممممم...فكر خوبيه، ادرسشو برام اس ام اس كن "

"نه خودم ميام دنبالتون، ساعت هفت منتظرم "

"باشه "

"باى "

"باى "

برگشتم و به سمت هتل قدم زدم ، تمام فكر و ذكرم نايل بود، فقط براى چند ساعت پيشش بودم ولى نمى تونم از فكر اون چشاى ابى در بيام
"اما اون نايل گذشته نيست اون الان نايل هوراااااااانه " ضميرم بهم ياداورى كرد ، با ناراحتى وارد اسانسور شدم و دكمه رو زدم ، وقتى در باز شد صداى جيغ يه نفرو شنيدم، دوييدم سمت صدا و فهميدم صدا از اتاق لكسى مياد. نگران شدم كوبيدم رو در و اسم لكسى رو داد زدم ولى فقط صداى جيغ اومد.

"تو چطور تونستى؟ تو يه هرزه اى " صداى درك بود و بعدش صداى ضربه اومد. قلبم افتاد، اون ... اون داره لكسى رو مى زنه! اون چطور مى تونه همچين كارى كنه؟! محكم تر كوبيدم به در و اسمش و جيغ زدم

"لكسى لكسى اين در لعنتى رو باز كن " ولى انقد صداى تو اتاق زياد بود كه كسى چيزى نمى شنيد، هر چقد مى گذشت صداى ضربه ها و جيغ ها بيشتر مى شد، گريم گرفته بود، نمى دونستم چى كار كنم...... به اولين نفرى كه به ذهنم اومد زنگ زدم و بعد از چند تا بوق نايل گوشى رو برداشت

"اما؟ "

"اره نايل، مى تونى سريع خودتو برسونى اينجا؟ لكس.....لكسى و درك دارن با هم دعوا مى كنن، تورو خدا سريع بيا اينجا "

"اما اروم باش، ادرس هتلو برام بفرست تا ٥ دقيقه ديگه اونجام "

"باشه " گفتم و قطع كردم.
سريع ادرس هتلو براش فرستادم و منتظر موندم. بعد از چند دقيقه صداى پاهايى رو شنيدم كه داشت مى دوييد و بعد نايل اومد ، همون چشاى ابى .......محوش شدم طورى كه داشت مى دوييد سمتم.

"اما چى شده؟ اين صداى لكسيه؟" با اين حرفش به خودم اومدم.

"اره اون و درك دارن دعوا مى كنن و درك داره اذيتش مى كنه "

Sepration (Niall Horan)Where stories live. Discover now