د.ا.ن نايل
صبح به خاطر نور خورشيد كه به چشام مى خورد بيدار شدم. يه نفس عميق كشيدم و يه بوى خيلى عالى رو حس كردم. چشامو باز كردم و امارو ديدم كه تو بغلم بود اوه خدا كدوم ادمى تو دنيا مى تونه انقد خوش بو باشه؟ ياد ديشب افتادم. طورى كه هم من و هم اون به هم نياز پيدا كرديم و اون خودشو مال من كرد. يه لبخند از رو رضايت زدم و اما رو محكم تو بغل كردم. هر چى سعى كردم دوباره بخوابم نتونستم چون نور خورشيد مستقيم رو چشام بود. خدا رو شكر چون عرض بدنم بيشتر از اماست بدنم جلوى عبور نورو مى گيره و رو صورت اما سايه درست مى شه. اى كاش مى تونستم به همين راحتى در برابر مشكلاتم ازش محافظت كنم. وقتى اونشب كابوسشو تعريف كرد به خودم قول دادم تا ديگه اجازه ندم كسى بهش صدمه بزنه.
هيچ وقت.
دستامو از دور اما برداشتم و تصميم گرفتم يه حموم اب گرم براى دو تاييمون درست كنم. شورتمو پام كردم و رفتم تو دستشويى. چاه حموم بستم و اب داغ رو باز كرد. يكم كه پر شد شامپو رو ريختم توش و منتظر موندم تا كاملا پرشه.
رفتم بيرون و فهميدم اما بيدار شده. چشاش باز بود و داشت از پنجره بيرونو نگاه مى كرد. ملافرو دورش پيچيده بود طورى كه سينش كاملا پنهون بود. واقعا نمى فهمم. ما همين ديشب با هم سكس داشتيم اونوقت اون الان داره سعى مى كنه خودشو از من بپوشونه. اون يكم.... زيادى معصومه. ولى همينش جذابش مى كنه. وااااااى من ديوونه اين دخترم. بدون اينكه بفهمه رفتم و از رو پا تختيم موبايلمو برداشتم و ازش عكس گرفتم.
چيك
فااااااك اين چرا صدا داد؟ همون موقع اما روشو برگردوند.
"نايل ؟ تو از من عكس گرفتى؟ "
"من؟ نه بابا، خيالاتى شدى. " موبايلمو بردم پشتمو و سرمو گرفتم بالا و شروع كردم به سوت زدن.
"نايل همين الان موبايلتو بده به من. " ارنجاشو گذاشت دو طرفشو خودشو روشون فشار داد و سعى كرد بلند شه ، ولى يهو از درد به خودش پيچيد و اخم كرد. نگران شدم و رفتم طرفش.
"اما؟ خوبى؟ "
"اره اره، خوبم، من فقط هنوز يكم به خاطر ديشب درد دارم. " گفت و يه لبخند زد و به زور از رو تخت پا شد. اجازه مدادم راه بره و بدون هيچ اخطارى از رو زمين بلندش كردم و بردمش تو دستشويى. همين جورى جيغ مى زد و با دستاش مى زد به سينم ولى من توجه نمى كردم. وقتى رسيديم دم حموم حولرو از دورش باز كردم و سعى كردم خودمو كنترل كنم و كار دست جفتمون ندم.
"اوه نايل تو حمومو درست كردى؟ " اما گفت و ديگه جيغ نمى زد.
"اره" وقتى گفتم همون جورى كه تو بغلم بود يه بوسه كوچيك گذاشت رو لبم. اروم گذاشتمش تو وان و خودمم لباس زيرمو دراوردم و رفتم تو وان.
STAI LEGGENDO
Sepration (Niall Horan)
Fanfictionنايل و اما واقعا عاشق هم بودن...... اونا باهم يه زوج بى نقص بودن و بااينكه كلى مشكل داشتن ولى هيچى سرراهشون نيومد ولى نايل مى ره .و اما رو تنها مى ذاره ....... مى ره دنبال ارزوهاش و باعث يه حدايى بزرگ بين خودش و اما مى شه......