[ خداحافظ زیبا! ]
ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات
کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ...
روز آپ : یکشنبهها
- برای من برقص زیبای وحشی.
اون غریبهی عجیب با چشم های کشیده و اژدها مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آ...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Music theme ; The great war - Taylor Swift
جونگکوک با حرص بر روی مبلی که در راهروی منتهی به درب خروجی عمارت قرار داشت، نشست و پا روی پا انداخت. میتونست صدای دو نفر دیگه رو هم کمی دورتر از خودش بشنوه که توی سالن بزرگ مشغول صحبت کردنن. اهمیت نمیداد که دقیقا چه کسی هستن.
منتظر تهیونگ بود، به اون گفته بود که همراهش بیرون میره اگه متقابلا بذاره که تنها یک بادیگارد همیشه دنبالش باشه. ببر وحشی هم به نظر میرسید بیشتر از چیزی که جونگکوک حدس میزد، بهش اعتماد داره و سر تکون داده بود. البته شاید هم به خودش خیلی اعتماد داشت که فکر میکرد جونگکوک نمیتونه از دستش در بره.
خیلی طول نکشید که تونست مرد رو با لباس هایی غیر از کت و شلوار ببینه و کمی هیجانزده شد. البته زمانیکه فهمید برای چه موجود بیرحم و نفهمی احساسات به خرج داده، چشم هاش رو چرخوند. ایستاد و کنار تهیونگ قرار گرفت.
- نمیدونستم که توی کمدت به جز کت و شلوار چیز دیگهای هم هست. شما گنگستر ها خیلی خوب میتونین شبیه آدم های درست و حسابی با یک شغل آبرومندانه به نظر برسین.
اون از هیچ فرصتی برای نیش و کنایه زدن به راحتی گذر نمیکرد. اگه میتونست حتی فقط یکم تهیونگ رو عصبی یا ناراحت بکنه و اون نیشخند لعنتی رو از روی صورتش پاک کنه، واقعا خوشحال میشد.
ماشین گرونقیمتی جلوی در پارک شده بود و یکی از افراد تهیونگ کلیدش رو منتظر نگه داشته بود و با دیدن مرد تعظیمی کرد و بهش تحویل داد.
تهیونگ بعد از گرفتنش، سوییچ رو به سمت جونگکوک پرت کرد و فکر میکرد مرد مقابلش انقدر ها هم احمق نیست که نتونه یک سوییچ رو روی هوا بگیره ولی سوییچ به صورت جونگکوک برخورد کرد و روی زمین افتاد و تهیونگ تونست صدای آخ اون رو بشنوه.
- واقعا بیخاصیتی.
- پس ولم کن تا برم، عوضی!
جونگکوک غرید و تهیونگ بدون اینکه اهمیت بده به سمت در کمک رانندهی ماشین رفت و نشست و منتظر موند تا جونگکوک کلید رو از روی زمین برداره و رانندگی کنه.
میشد زخم کوچیکی که بر روی صورت جونگکوک بوجود اومده بود رو دید ولی تهیونگ خودش رو به بیخیالی زد و فقط به مقابلش نگاه میکرد. مرد سوییچ رو از روی زمین برداشت و به سمت در راننده رفت و سوار شد. بدون هیچ حرفی از محوطه خارج شدن و مابین مسیر میتونست صورت های متعجب افراد گنگ تهیونگ رو ببینه.