Music theme ; Rolling in the deep - Adele
[ پانزده آپریل ۲۰۲۰ - ایتالیا، ونیز ]
- لعنت به این آب و هوا. عجیبه که داره بارون میاد.
تهیونگ با حرص زمزمه کرد و از پنجرهی ماشین به آمفیتئاتر بزرگ خیره شد. ساعتش رو چک کرد و متوجه شد که تقریبا نیم ساعت به شروع اجرا مونده. بدون اینکه با تیمش هماهنگ کنه، در رو باز کرد و از ماشین خارج شد.
بادیگاردهاش با تعجب از ماشین پیاده شدن و دو تا از اونها پشت سرش ایستادن و چتری رو به سمتش گرفتن. تهیونگ ردش کرد و بهشون نیم نگاهی انداخت.
- به جز مینا، کسی به دنبالم نیاد.
دختری با چتر جلو اومد و کنارش ایستاد. تبلت بزرگی به دستش داشت و در حال چک کردن چیزی بود.
- مطمئنی که همینجاست؟
با تردید پرسید و مینا سرش رو بالا آورد. تبلت رو به سمت تهیونگ گرفت و عکسهایی رو از مرد جذابی بهش نشون داد. تهیونگ که کنجکاو شده بود کمی خم شد تا دونه دونهی عکسها رو زیر چتر مینا چک کنه.
- برای بالرین بودن بیش از حد هیکلیه.
تهیونگ تبلت رو بهش پس داد و بعد جلوتر راه افتاد. پس مردی که همه چیز بهش بستگی داشت یک بالرین ساده بود؟
خیلی زود به آمفیتئاتر رسیده بود و برای همین خلوت به نظر میرسید. مینا تونست مسیر حدودی اتاقک ویآیپیشون رو پیدا کنه. دختر بیرون در بخش جایگاه عادی نشست و منتظر موند. تهیونگ وارد راهرو شد.
دستش رو در جیبش فرو برد و همزمان به تابلوهای زیبا و بزرگ آمفیتئاتر لافنیچه خیره شد. جای خوب و باارزشی بود. با سردرگمی به شمارهی اتاقکها خیره شد. نمیتونست پیداش کنه و حالا فکر میکرد که وارد راهروی اشتباهی شده.
با سردرگمی در اتاقی رو باز کرد و وقتی دید از قبل اشغال شده عذرخواهی کرد و اهمیتی نداد که به زبان کرهای عذرخواهی کرده. خودش رو عقب کشید تا در رو ببنده و وقتی چرخید تونست سایهای رو بر روی خودش حس بکنه.
با تعجب به مرد مقابلش خیره شد. همون فردی بود که در عکسها دیده بود. سعی کرد خودش رو جمع و جور بکنه و قدمی به سمتش برداشت.
YOU ARE READING
Bella Ciao || KookV
Fanfiction[ خداحافظ زیبا! ] ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... روز آپ : یکشنبهها - برای من برقص زیبای وحشی. اون غریبهی عجیب با چشم های کشیده و اژدها مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آ...