Music theme ; The world we knew (over and over) - Frank Sinatra
عمارت چوها با بقیهی عمارتها فرق میکرد. یک فضای خیلی بزرگ با کاشیهای سفید که حتی بیشتر از رنگ سیاه ترس رو القا میکرد. البته که باغ بزرگی قبل از ورودی وجود داشت، با این حال کمکی نمیکرد. هالهی بزرگی از نابودی و رنج بر روی خونه افتاده بود.
جونگکوک و تهیونگ از ماشین پیاده شدن و هر دو در سکوت به عمارت خیره شده بودن. این عمارت اصلی بود و کسی به جز خاندان و شرکای اصلی حق ورود نداشتن.
البته که در ورودی باغ، محافظها جلوشون رو گرفتن ولی خوشبختانه به کمک عموش تونست وارد محوطه بشه.
- قرارمون رو فراموش نکن.
تهیونگ زمزمه کرد و صاف ایستاد و شونههاش رو عقب فرستاد. جونگکوک با کمی اضطراب کراواتش رو شل کرد که مرد دیگه چشمهاش رو چرخوند و دستش رو کنار زد تا بتونه دوباره مرتبش کنه.
دقایقی بعد وارد عمارت شده بودن. درهای بزرگ به دو طرف باز شدن و جونگکوک تونست راهروی بزرگی که به پلهها ختم میشد رو ببینه. به جز خدمتکارها که مشغول کار بودن کسی متوجهشون نشد. میدونستن افرادی که دنبالشونن دقیقا کجان، تا دو دقیقهی دیگه همه برای صرف شام به پذیرایی بزرگ میرفتن.
جونگکوک دستهاش رو در جیبش قرار داد و سعی کرد هالهی اضطرابش رو کنار بزنه. با اعتماد به نفس قدم برداشت و بدون هرگونه مکثی با تهیونگ وارد پذیرایی بزرگ شدن. همه بر روی صندلیهاشون پشت میز بزرگ و طولانی نشسته بودن.
نگاه جونگکوک دور میز چرخید و تونست هیون رو اول میز ببینه که در سکوت مشغول مزه کردن شرابشه. زن موهاش رو با میلههای ژاپنیای بسته بود و آرایشی با تم قرمز به صورت داشت. لباس سرخش فریاد میکشید که آمادهی هرگونه حملهست.
جونگکوک به جلو قدم برداشت. صندلیای درست مقابل هیون در طرف دیگهی میز خالی مونده بود و میدونست که به سفارش عموش اون جایگاه رو داره. ثانیهای بعد هیون سرش رو بالا آورد و تونست اون دو نفر رو ببینه.
با این حال جونگکوک رو نادیده گرفت و با نیشخندی که معانی خوبی نمیداد به تهیونگ خیره شد.
YOU ARE READING
Bella Ciao || KookV
Fanfiction[ خداحافظ زیبا! ] ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... روز آپ : یکشنبهها - برای من برقص زیبای وحشی. اون غریبهی عجیب با چشم های کشیده و اژدها مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آ...