part 19 ; The Glory

1.1K 224 125
                                    

Music theme ; In the dark - Bring me the Horizon

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

Music theme ; In the dark - Bring me the Horizon

[ هجده جوئن ۲۰۲۱ - ایتالیا، ونیز ]

دست به سینه به درختی تکیه داد و نفس عمیقی کشید. مثل همیشه با ورود به اون مکان قلبش سنگین می‌شد و حس می‌کرد وزن تمام دنیا بر روی شونه‌هاش قرار داره.

کلاهش رو جلو کشید و به سمتش قدم برداشت. یک ساعتی می‌شد که با تردید و اضطراب از دور بهش خیره شده بود ولی حالا که کنارش ایستاده بود انگار همه چیز آسون به نظر می‌رسید.

- سلام انزو، این چند وقت که نبودم حالت چطور بود؟

خم شد و نوک انگشت‌های مثل همیشه گرمش بر روی سنگ سرد قرار گرفت. سعی کرد جلوی جاری شدن اشک‌هاش رو بگیره ولی موفق به نظر نمی‌رسید.

به اسمی که بر روی سنگ حکاکی شده بود، خیره موند. کمی پایین‌تر می‌تونست تاریخ تولد و مرگش رو ببینه.

- دلم برات تنگ شده بود.

زمزمه کرد و بر روی لبه‌‌ی سنگ نشست. قبل‌تر‌ها عادت داشت که هر هفته به ملاقات اون مرد بیاد ولی حالا از آخرین ملاقاتشون ماه‌ها گذشته بود.

- اتفاق‌های زیادی افتاده. آدم‌های زیادی رو ملاقات کردم. در کمال تعجب دوباره دارم می‌جنگم. می‌دونم که بهت قول داده بودم هیچوقت بیخیال جنگیدن نشم ولی زمان زیادی بود که توانش رو نداشتم... ولی حالا؟ حالا دلیلی برای جنگیدن دارم.

با نوک انگشت‌هاش بر روی سنگِ خاک گرفته نقاشی‌های نامفهومی می‌کشید و کلمات رو به آرومی به زبون می‌آورد. طوری صحبت می‌کرد که انگار معشوق قبلیش درست کنارش نشسته و می‌تونه حضورش رو حس کنه.

- یا شاید کسی رو دارم که نیاز باشه به‌خاطرش بجنگم.

سرش رو کمی کج کرد و لبخند کوچکی بر روی صورتش شکل گرفت. با به یاد آوردن چهره‌ی تهیونگ قلبش گرم شد.

- آه، می‌خوای عکسش رو ببینی؟ باید بگم که اصلا شبیه تو نیست. خیلی آروم و ریلکسه. هیچوقت عصبانی نمی‌شه و به جاش من رو عصبانی می‌کنه. بیش از حد مغروره و همیشه فکر می‌کنه رئیسِ منه. از دور سرد و آبی به نظر می‌رسه ولی هرازگاهی حرف‌هایی می‌زنه که باعث می‌شه من متعجب‌ترین انسان دنیا بشم و هیچ چیزی برای گفتن نداشته باشم. انگار که راحت‌تر از چیزی که به نظر می‌رسه می‌تونه احساساتش رو ابراز کنه و من هنوز مثل اون نیستم. هیچوقت نبودم.

Bella Ciao || KookVTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon