part10

533 52 4
                                    

با آمدن پیامی بر روی صفحه ی هوشمند هواپیما که دقیقا روبه روی کیم قرار گرفته بود مرد سرشو از ایپدش گرفت و به اون پیام نگاه کرد.

با نگاه کردن به پیامی که حاصل بر اینکه"چند دقیقه دیگر هواپیما فرود می‌آید از شما با کمال احترام خواهشمندیم که اگر گوشی یا هر وسیله‌ی هوشمند که روشن است را خاموش کنید برای فرود آمدن هواپیما نیاز به فرکانس هست و با روشن بودن هر گونه وسیله‌ی هوشمند ممکنه فرکانس به هم بریزد با تشکر از شما"

با خاموش کردن آیپد توی دستش آهی کشید و با نگاه کردن به صندلی کنارش که الان تبدیل به تخت شده به پسر غرق در خواب خیره شد.
اون پسر چرا هنوز خوابه؟.البته حق هم داشت چندین ساعته که توی هواپیما بودن و معلومه خسته شده ولی خب خودش خوب میدونست که خستگی پسر از راه نیست.

مرد تصمیم گرفت که پسر کنارش رو بیدار کنه پس با کنار زدن موهای پسر که روی صورتش ریخته بودن به سمت ملافه‌ی نازک هواپیما که بر روی تنه پسر بود رفت و با برداشتنش از روی تن پسر دکمه‌ی کنار صندلی پسر رو زد که مهماندار بیاد..

با سریع آمدن مهماندار زن شیک پوشی تعظیمی کرد و گفت:

-کاری باهام داشتید قربان؟

مرد بدون هیچ حرفی ملافه‌ی سبز رنگی رو به دست مهماندار داد و گفت:

-یه لیوان که پر از آب سرد و تیکه های یخ باشه برام بیار.

درست حدس زدید اون قراره یه لیوان آب یخ روی پسر خالی کنه بیدارش کنه!..دستی به موهاش کشید و اروم موهای خودشو نوازش کرد‌‌.باید انتقام کار که پسر باهاش کرد رو بگیره..

-فلش بک چند ساعت پیش-

پسر با دیدن اینکه مرد هنوز داره بازی میکنه دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و شروع به خندیدن کرد..

-واییی با اون همه بادیگارد و ابهتی که داری،داری با گربه ها بازی میکنی وایی جر..

مرد با شنیدن این حرف از جانب پسر اخمی کرد و با خاموش کردن ایپدش چشم غره‌ای به پسر کناریش رفت و گفت:

-سرت تو کار خودت باشه.

با کشیدن در کشویی که بین صندلی خودش و صندلی جونگکوک بود مانع دید زدن پسر شد و با برداشتن ایرپاد و وصل کردنش به آیپد دوباره آیپد رو روشن کرد و شروع به بازی با اون دوتا گربه کرد.

جونگکوک با دیدن اینکه همین الان مرد ضایعش کرده با حرص چنگالی که چند دقیقه پیش باهاش داشت غذا میخورد رو برداشت و با ایستادن روی صندلی که از بالا به کیم دید داشت محکم چنگال رو روی سر مرد انداخت.

با گذاشتن پاش روی صندلی از صندلی به بیرون پرید و بی توجه بی داد بلند مرد به سمت دستشویی هواپیما پرواز کرد و با قفل کردن در دستشویی همونجا نشست.

پارافیلا(ویکوکWhere stories live. Discover now