part 5

193 49 26
                                    


همیشه یک اعتقاد درون ذهن کرولی مثل یک تابلوی هشدار بزرگ نصب شده بود:

" هرچقدرم که اتاق تاریک باشه، بازم یک روزنه‌ی روشنی وجود داره. ولی این روشنایی می‌تونه جرقه‌ی یک آتیش مرگبار باشه یا نور یک کرم شب‌تاب کوچیک"

                                 ***

شیطان درون مبل چرمی اپارتمانش نشسته بود و به گیاهانش نگاه می‌کرد:
" می‌دونید، اون نباید فکر کنه که من یک فندکم که هروقت خواست روشنم کنه و هروقت نخواست اب بریزه روم. "

این اولین جمله‌ای بود که کرولی بعد از حدود بیست و چهار ساعت که به خانه رسیده بود، گفت.

" جدی همچین فکری کرده؟ "
از روی مبل بلند شد و دوباره به گیاهانش خیره شد. گویی منتظر جواب بود. با کلافگی سرش را به سمت دیوار چرخاند و نفس عمیقی کشید.

" ایکاش یک گیاه کوچیک بود. "
دستانش را مشت کرد و سعی کرد عصبانیتش را کنترل کند.
اکنون صدایش بلندتر از حد معمول شده بود:
" اخه یک بهشت کوفتی ارزششو داشت؟ داشتتتتتت؟؟؟ "

صدایش درون اپارتمان میپیچد و بوی ذغال و سوختگی در فضا پخش شده بود. بطری دیگری از روی میز برداشت و ارام سر کشید:
" حداقل جبرئیل جرئتشو داشت "

ارام روی زمین جلوی گیاهان نشست و دوباره بطری را سر کشید:
" از همون اولم نباید اجازه می‌دادم سر راهم سبز بشه"

در تمام این سال‌ها تنها کسانی که کنارش بودند، همان گیاهان بزرگ و کوچک کنار اپارتمان و ماشین کوچک و قدیمی‌اش بود.
" اصلا اهمیتی نداره. فکر کردین من اهمیت میدم؟ اصلا به درک اونم یکی از همون فرشته‌های لعنتی بهشته. "

به گیاهانش پشت کرد و ته‌مانده‌ی بطری را سر کشید.
" ولی.. "
به بطری خیره شد. معمولا مستی یاداوری خاطرات را سخت می‌کرد ولی گویی اینبار همه چیز واضحتر شده بود.

روزی را به خاطر اورده بود که همراه ازرافیل درون کتابخانه نشسته بودند و درباره‌ی پایان دنیا صحبت می‌کرند.
" اوه.. "

چهره‌اش حالتی غمگین گرفت و گویی تمام غمی که درون خود ریخته بود به بیرون راه پیدا کرد.
" یک شیطان همیشه طرد شده میمونه. چه از طرف خدا چه از طرف معشوقش..."

درون چشمانش احساس خیسی می‌کرد و از این وضعیت خوشش نمیامد:
" ازت متنفرم "

گویی انعکاس چهره‌ی ازرافیل را درون بطری می‌دید. با دیدن چهره‌اش قطره‌های اشک راهی برای بیرون امدن پیدا کردند و همانجا بود که کرولی باز هم اعتراف کرد:
" ولی من..هنوز دوستت دارم. "

Good omens 3Onde histórias criam vida. Descubra agora