دیدگاه کوک
کوک مات و مبهوت به راه رفته ته زل زده بود ....
نامجون: کوک ؟!
کوک : اون الان منو نادیده گرفت؟!
با تعجب نگاهش به نامجون داد...
نامجون: کوک بهش حق بده ..
کوک : نمیدم
با تخسی گفت ... سمت یکی از صندلی ها رفت... بدون توجه به نگاه ها بقیه روش .... دستش زیر سرش روی میز گذاشت ... چشماش بست ....
دیدگاه کوک
نامجون: کوک ...کوک
کوک تکون داد....
کوک : هیونگ پنج دقیقه دیگه
بدون اینکه چشماش باز کنه ... گفت ...
نامجون : کوک بیدارشو ...کای : یونگ اینقدر اروم زد... که خوابیدی
خندید .... کوک با کش دادن بدنش از جاش بلند شد ... چشماش مالید ... نگاهی اطرافش انداخت.... جز خودشون کسی نبود ...
یونگ: اگه خوابت میاد بهتره بری اتاقت ... ما میریم کافه آکادمی
کوک سرش به نشونه تایید تکون داد... یونگی و کای رفتن ...
نامجون: بیا بهتر اول صورت آب بزنی...
کوک سمت دستشویی رفت....کافه آکادمی
دیدگاه کوک
جیمین: یکی تازه از خواب بیدار شده
خندید... کوک بیتفاوت روی صندلی مقابل جیمین نشست... نامجون کنارش نشست...
کوک : پیانو زدن هیونگ مثل لالایی بود
خمیازه ای کشید....
یونگی: بچه پرو...
قبل از اینکه بتونه پس گردنی به کوک بزنه ... دستش توسط کای مهار شد ... کای لبخندی زد ...
کای: هیونگ... اون شاهزاده است ...
یونگی دستش کشید بی تفاوت کنار اونا نشست ...
YOU ARE READING
آکادمی
Fanfictionکیم تهیونگ دانشجو ممتاز اکادمی سلطنتی که مسئول تور اکادمی جئون جونگ کوک شاهزاده جوان و دردسرساز شده ،چی میشه اگه تهیونگی که از دست کوک آسی شده بخواد جور دیگه ای ارومش کنه و کوک هم بدش نیاد بیشتر شلوغ کنه .... ژانر : رمنس, عاشقانه ، مدرسه ای ،اسمات...