part 33

1.7K 283 24
                                    

دیدگاه کوک
با دیدن نامجون و هوسوک که جلو در وایستاده بودن لبخندی زد... سمتشون رفت ...
کوک: سلام هیونگا ...
تهیونگ : سلام..
نگاه نامی و هوپی سمت اونا برگشت ... سری به معنا سلام تکون دادن ...

نامجون: این انرژی الانت تعجب بر انگیزه
با نگاه متعجب و نگران به کوک خیره بود ... یهویی جیمین از پشت سر دستش دور شونه ته انداخت...  نگاه ته سمتش برگشت ...
جیمین: منبعش گرفته دیگه ...
نگاهش به دستای قفل شده کوک و ته داد ... لبخندی زد... کوک هول شده .. سریع دست ته ول کرد ... ته سعی کرد لبخندش نشون نده ...
جیمین: ته بیا بریم

ته سمت ماشین هول داد... ته سرش چرخوند نگاهی به کوک انداخت ....  لب زد ( بیا ) ... کوک فورا جلوتر اومد ...
کوک: منم میام آکادمی ...
نامجون: آفتاب از کدوم طرف بالا اومد امروز ...
هوپی: کوک چیزی خوردی
هر دوشون با تعجب و شوک پرسیدن ... این چیزی عادی نبود اونم شنیدنش از کوک ...
کوک: واقعا که ...

اخمی کرد .. دست جیمین از روی شونه ته کنار زد ..
کوک : تهیونگ هیونگی با من میاد ...
با جدیت گفت ... ته لبخندی زد... این رفتار کوک به شدت دوست داشت ... برای همین حتی کلمه ای نگفت ...
تهیونگ در جواب نگاه مات و مبهوت  جیمین شونه ای بالا انداخت ... همراه کوک سوار ماشین دوم شدن ...
هر سه تا با دهنای باز و چشمای گرد شده به کوک نگاه میکردن ... تغییر یهویی کوک براشون یکم غیر قابل باور بود ... 

 

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
آکادمی Where stories live. Discover now