صبح روز بعد
دیدگاه ته
با صدای ویبره گوشیش پلکاش روی هم فشار داد ... دستش سمت منبع صدا دراز کرد ... تا گوشیش خاموش کنه ... با حس جسم سنگینی روی سینه اش داره تکون میخوره .... با یادآوری کوک فورا چشماش باز کرد ... نگاهی به چهره خوابیده کسی که توی بغلش بود انداخت لبخندی زد.... نمیتونست منکر بشه چقدر دوست داره این لحظه تا ابد ادامه پیدا کنه ... این آرامش تا ابد میخواست .... بوسهی ارومی روی موها کوک گذاشت ... نگاهی به ساعت انداخت ...دیدگاه ته
دوباره نگاهی به چشمای بسته کوک انداخت.... شاید بهتره اروم کوک روی تخت بزاره خودش بره ... ولی اصلا دلش نمیخواست باز ماجراهای دیروز تکرار بشن ... کوک از اینکه دوباره یهویی ول کرده رفته ناراحت بشه ...
اروم موهای کوک نوازش کرد ....
ته: کوک ...
کوک کمی تکون خورد ... ولی هنوز خواب بود ... ته همچنان به نوازشش ادامه داد ...
ته: کوک بهتر بیدار شی....بلاخره کوک پلکاش باز کرد .... هنوزم گیج بود ... خمیازه ای کشید ... سر جاش نشست ... نگاهی به ته انداخت .... انگار ذهنش هنوز بیدار نشده بود .... ته با دیدن قیافه کیوت و خوابالو کوک لبخندی زد ... نتونست جلو خودش بگیره تا دوباره بغلش نکنه ... قلبش به شد دلش میخواست اون لپای کیوت گاز بگیره .... سر جاش نشست .. دستاش دور کوک حلقه کرد ... گونه شو بوسید ...
YOU ARE READING
آکادمی
Fanfictionکیم تهیونگ دانشجو ممتاز اکادمی سلطنتی که مسئول تور اکادمی جئون جونگ کوک شاهزاده جوان و دردسرساز شده ،چی میشه اگه تهیونگی که از دست کوک آسی شده بخواد جور دیگه ای ارومش کنه و کوک هم بدش نیاد بیشتر شلوغ کنه .... ژانر : رمنس, عاشقانه ، مدرسه ای ،اسمات...