دیدگاه ته
با لبخند به بوسه شون فکر میکرد ... با دیدن خدمتکارای که سمتشون میومدن ... لبخندش جمع کرد .. صاف وایستاد ...
از غذاهایی که همراهشون بود ... معلوم بود برای کوک بود ...
+ قربان ... ملکه دستور دادن شما تا میز شام همراهی کنیم ..ته متعجب به خدمتکار خیره بود ... دعوت شام از طرف خانواده سلطنتی ... شوکه کننده بود براش ... نمیتونست ردش کنه ... پس باید میرفت ... نگاهی به در اتاق کوک انداخت ... نمیدونست باید به کوک بگه یا نه که داره میره پایین.... یعنی هنوزم ... توی شوکه .. با یادآوری قیافه کیوت کوک لبخندی روی لبش نشست....
+ قربان از اینطرف...
نگاهش به خدمتکار داد... هنوز کوک بیرون نیومده بود .. پس شاید وقت بیشتری میخواست ... همراه یکی خدمتکار رفت ...دیدگاه کوک
با یادآوری ته ... از جاش بلند شد ... نفس عمیقی کشید... سعی داشت قلب بی جنبه شو کنترل کنه ... که مثل دیوونه ها داشت میتپید.... سعی داشت ذوق قلبش مخفی کنه ...
ضربه های ارومی به گونه هاش زد ...
YOU ARE READING
آکادمی
Fanfictionکیم تهیونگ دانشجو ممتاز اکادمی سلطنتی که مسئول تور اکادمی جئون جونگ کوک شاهزاده جوان و دردسرساز شده ،چی میشه اگه تهیونگی که از دست کوک آسی شده بخواد جور دیگه ای ارومش کنه و کوک هم بدش نیاد بیشتر شلوغ کنه .... ژانر : رمنس, عاشقانه ، مدرسه ای ،اسمات...