آکادمی

part 31

دیدگاه کوک
واقعا کنجکاو بود بدونه ته چی تو توییترش می‌نویسه .... 
غرق تو افکارش به صفحه گوشی زل زده بود ... یعنی از اون هم می‌نوشته ... مثل خودش ... حسابی کنجکاو شده بود ...‌ ته نگاهی به کوک انداخت به بنظر میومد محو صفحه گوشیشه... میخواست بدونه چه خبر که کوک محو شده ... کمی سرش جا به جا کرد جوری که زیاد معلوم نباشه ... ولی نمیتونست چیز واضحی ببینه .... بلاخره بیخیال شد .. آهی کشید... و فقط تصمیم گرفت کوک صدا بزنه ...