دیدگاه کوک
کوک از پنجره به بیرون خیره بود که دید ماشینی وارد محوطه شد ... با کنجکاوی وارد تراس شد ... به ماشین خیره بود ... میخواست ببینه کی پیاده میشه ... با دیدن هوپی که پیاده شد ... فهمید جیمینه ..میخواست برگرده تو که چشم به یه نفر دیگه خورد.... شوکه شد... مطمئن بود اون تهیونگه .... فورا برگشت توی اتاق ...
دیدگاه ته
همراه جیمین وارد کاخ شد .... هر لحظه حس نگرانیش بیشتر میشد ... اگه کوک نخواد ببینتش چی ....نگاهش اطراف چرخوند ... همجا ساکت بود ... نگاهشون به ملکه افتاد که وسط سالن منتظر بود ...
جیمین : اوما ...
سمت مادرش رفت ... ملکه با صدای جیمین سمتشون چرخید و مشخص بود حسابی ناراحته .... تهیونگ آب دهنش قورت داد....
اوما : جیمینا....قبل از اینکه چیزی بگه چشمش به ته افتاد ... ته تعظیم کوتاهی کرد... جیمین متوجه نگاه مادرش شد ...
جیمین: اوما ... دوستم تهیونگ برای سر زدن به کوک اومده
اوما : خوش اومدی پسرم ...
لبخندی زد ...
ته : ممنونم
لبخندی زد ... الان کمی فضا راحت تر شده بود ...
اوما: ولی کوک نمیخواد کسی ببینه ... ممنونم که اومدی ..
ته متعجب نگاهش بین ملکه و جیمین چرخوند .. یعنی چی یعنی الان باید برمیگشت ... نمیذارن کوک ببینه ... شوکه شده بود ... توقعش نداشت ... یعنی داشت ولی واقعا فکر نمیکرد اینجوری شه ... باید چی میگفت ... چجوری راضی میشد....جیمین: اوما بهتر باهم حرف بزنیم ...
قبل از اینکه مادرش چیزی بگه اون سمت یکی از اتاقهای پایین هل داد ... چشمکی به ته زد ... ته با گیجی به اونا خیره بود ...
هوپ : طبقه اول راهرو سمت چپ در دوم ...
نگاهش به هوپی داد... حالا نقشه جیمین فهمید... لبخندی زد ..
ته : ممنونم
با عجله سمت راه پله رفت ....
YOU ARE READING
آکادمی
Fanfictionکیم تهیونگ دانشجو ممتاز اکادمی سلطنتی که مسئول تور اکادمی جئون جونگ کوک شاهزاده جوان و دردسرساز شده ،چی میشه اگه تهیونگی که از دست کوک آسی شده بخواد جور دیگه ای ارومش کنه و کوک هم بدش نیاد بیشتر شلوغ کنه .... ژانر : رمنس, عاشقانه ، مدرسه ای ،اسمات...