چند ساعت بعددیدگاه کوک
با حس تشنگی از خواب بلند شد ... کمی به تخت کناریش با چشمای نیمه باز خیره بود ... دستش سمت میز کنار تخت دراز کرد .. نگاهی به ساعت گوشی کرد.... تنها چیزی که آخرین بار یادش بود ... ویالون زدن ته بود ...
نگاهش روی تخت کنارش تیز تر کرد... میتونست تشخیص بده یکی خوابه ... فکر میکرد تهیونگ ... کمی چشماش مالید اروم از تخت پایین اومد ... نزدیک تخت کناری شد ... با وجود اینکه به شدت خوابش میومد ولی سعی داشت حواسش جمع کنه تا سر و صدایی نشه ..وقتی متوجه شد یونگی متعجب گوشیش بالا اورد ... با استفاده از نور اون نگاهش دور اتاق چرخوند .... دنبال ته بود ..سمت دیگه تخت رفت .... با دیدن چیزی روی زمین ... نور گوشیش پایین داد.... با دیدن ته که روی زمین خوابیده چشماش کامل باز شدن ...
YOU ARE READING
آکادمی
Fanfictionکیم تهیونگ دانشجو ممتاز اکادمی سلطنتی که مسئول تور اکادمی جئون جونگ کوک شاهزاده جوان و دردسرساز شده ،چی میشه اگه تهیونگی که از دست کوک آسی شده بخواد جور دیگه ای ارومش کنه و کوک هم بدش نیاد بیشتر شلوغ کنه .... ژانر : رمنس, عاشقانه ، مدرسه ای ،اسمات...