دیدگاه کوک
بعد از تموم شدن غذا .... ته مشغول جمع کردن اشغالا شد ... کوک گوشه تخت درحالی که پاهاش تویی شکمش جمع کردبود ، دستاش و سرش روی زانوهاش گذاشته بود ، درحال تماشاش بود ....
کوک: میشه ویالون بزنی مثل اون دفعه
ته نگاهی به چشمای منتظر کوک انداخت...
کوک: لطفاً
با لحن اروم و مظلومانه ای گفت ...
ته: باشه ...
کوک لبخند دندون نمیایی زد...
ته سمت ویالونش رفت ... اون برداشت ... شروع کرد ...
کوک محو تهیونگ و آهنگی مینواخت بود .... حس عجیبی توی قلبش بود ...
دیدگاه ته
نگاهش لحظه ای به چشمای بسته و سر خم شده کوک خورد .... به نظر میومد خوابش برده ... لبخندی زد.... ویالون کنار گذاشت سمت کوک رفت ...
YOU ARE READING
آکادمی
Fanfictionکیم تهیونگ دانشجو ممتاز اکادمی سلطنتی که مسئول تور اکادمی جئون جونگ کوک شاهزاده جوان و دردسرساز شده ،چی میشه اگه تهیونگی که از دست کوک آسی شده بخواد جور دیگه ای ارومش کنه و کوک هم بدش نیاد بیشتر شلوغ کنه .... ژانر : رمنس, عاشقانه ، مدرسه ای ،اسمات...