ok next?

20 9 7
                                    


باید یچیزی رو بهت بگم
نگران شد..قرار بود چی بشنوه..اعتراف یا هر چیزی؟
آب دهنشو قورت داد و نفسشو حبس کرد

+بگو...میشنوم
-ممنون میشم دیگه تو حموم منو دید نزنی و اگه میخوای..ب خودم بگی نشونش بدم
و خندید
و خندید!!!!!
زهرمارررر بخندیییی رو آب بترکی رو یخ بچسی رو شننننن
یکم خجالت کشید ولی بهترین دفاع حملست!
+کی گفته تورو دید زدم؟
چانیول یه نگاه خر خودتی ای بهش کرد

-چشمات بک..چشمات همه چیزو فریاد میزنن
بعدم من ک خر نیستم...دیدم چشمای مبارکتو

قفسه سینه کوفتیش بالا و پایین میشد و تو اون فاصله کم قطرات آب بین عضلات خوش فرمش میلغزیدن و بک یه لحظه حسودی کرد ک چرا آب نشد

سریع ذهنشو جمع و جور کرد..
+چانیول واقعا از این حرفت ناراحت شدم و نمیدونم چرا فکر میکنی من تورو دید میزنم..به هر حال خوشحال میشم دیگه ازین حرفای زشت بهم ربط ندی

-ولی تو همین الانشم وا دادی بیبی
و به چهره مضطربش اشاره کرد و خیلی خونسرد خندید..اون بیشعور از اینکه در عین ارامش مضطربش کنه لذت میبرد

چانیول پشت بهش کرد و لباسارو برداشت

-حالام بم پشت کن کیوتچه تا لباسامو بپوشم
خب چانیول که حالا نمیدیدش مگه نه؟اشکالی نداشت حالا برگرده و کونشو دید بزنه

به سمت عقب برگشت ولی نگاه چان گیرش انداخت...
+م..من
-میخواستی یکوچولو ببینی مگه نه؟
+خ..خب
ای لعنت بهت بیون بکهیون
من دودولم تو این زندگی اخه این چه تخمیهههههه
چرا باید مچمو بگیریییی
سعی کرد نفس عمیق بکشه و برگشت عقب بدون اینکه به روی خودش بیاره

بعد از دو دقیقه چان به حرف اومد
+تموم شد حالا میتونی ببینی
تو اون پیرهن اورسایز بنظر خوشتیپ تر و حتی خواستنی تر میومد...بک بوم تقریبا هم قد چانیول بود و تا حدیم حتی استایل چانیول رو داشت

حالا باید میگفت برادرش شبیه دوست پسر...نه ینی دوستشه یا دوست پس...دوستش شبیه برادرشه؟

-خب برنامت برای امروز چیه؟
چانیول بود که میپرسید
بکهیون نیشخندی زد..
+قراره بکنم
اخم رو صورت چانیول نشست...چی میگفت؟
-چیو!

+تورو دیگه
نیشخندی زد
+اومدی خونه ی من
اروم سمت قدم برداشت
+توی خونمی بیبی
و با انگشتش طرحای نامفهوم روی سینه چان بکشید
+و ما تنهاییم پسر کوچولو
الان بکهیون..با اون کوچولوییش بهش گفت پسر کوچولو؟

کمر بکو کشید سمت خودش و به طرف اینه که دقیقا پشت چانیول بود برگشتن
-نگاه کن درست بیبی!کی کوچولو تره؟
بکهیون نفسش بند اومد بود...انگشتای چانیول الان روی کمرش بود و اجازه ی حرکتی بهش نمیداد و این باعث میشد که بگه خاک تو سر بیجنبم کنن و اون قلبم ک داره هی یه ضربان واسه ی تو جا میندازه

My SunshineTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang