بعد از گزاشتن اسکناسی کف دست راننده تاکسی که اون رو تا اینجا اورده بود از ماشین پیاده شد و حراسون به سمت خونه تهیونگ دوید
با قدم های بلندی خودش رو به در خونه رسوند و به محض رسیدن بهش زنگ در رو فشرد و چندباری بهش ضربه زد
نمیدونست خودش رو چطور و با چه نگرانی تا اینجا رسونده اما خوب میدونست اگه اون پسر تا لحظه ای دیگه جوابش رو نده مجبور به شکستن در خونه ش میشه!
چرا انقدر پریشون شده بود؟
در اما به سرعت باز و چهره بی قرار پسر توی چارچوب در نمایان شد
_تو اومدی!
_تو ازم خواستی که بیام.
جونگکوک در جواب تهیونگ گفت و چشم های پسر رو که پشت انبوهی از ترس پنهان شده بودن دید
تهیونگ با وحشت خاصی از جلوی در کنار رفت و جونگکوک با ورودش به خونه در رو پشت سرش بست
_پشت تلفن نگران شدم... چیزی شده؟!
صورتش رنگ پریده بود و نامرتب بودن موها و چشم های سرخش خبر از خواب بودنش میدادن
تهیونگ با قدم های هیستیریکی خونه رو متر میکرد و استیش بلوز سفیدش رو با دندون میجوید
جونگکوک با ناباوری بهش خیره مونده بود و چیزی نمیفهمید
نگاه سرسری به خونه انداخت و با ندیدن هیچ چیز غیرطبیعی قدمی جلوتر اومد و سرش رو کمی خم کرد
_تهیونگ؟!
با صدای بلندتری به زبون اورد و تهیونگ مثل اینکه تازه به خودش اومده باشه توی جاش تکون شدیدی خورد
" اها " ارومی گفت و به سمت مبل وسط خونه رفت
خم شد و با برداشتن چیزی دوباره سمت مرد برگشت
جونگکوک با گیجی بهش خیره موند و وقتی تهیونگ درست مقابلش با فاصله کمی قرار گرفت نگاهش رو به چشم های ترسیده و مردمک های لرزونش داد
لحظه ای بهش نگاه کرد و بعد با گزیدن لبش دستش رو بالا اورد و نامه ای رو توی دستهای مرد گزاشت
جونگکوک با تعجب به کاغذ توی دستش خیره موند و با رفتن تهیونگ و نشستنش روی لبه ی میز کوچیکی که مقابلش قرار داشت سرش رو زیر انداخت و مشغول خوندن اون نامه شد
" خونه ی قشنگی داری کیم تهیونگ اما بهتره کم کم با تموم چیزهای زیبایی که داری خداحفظی بکنی، دست از فیلم بازی کردن بردار و بازیگری رو برای همیشه کنار بزار، مطمعنم تا حالا فهمیدی چه کارهایی از دستم برمیاد، من میتونم تورو قربانی سریال زندگیت بکنم پس قبل از اینکه همه چی رو تموم کنم خودت تمومش کن! "
جونگکوک کاغذو پشت و رو کرد و با ندیدن چیز دیگه ای دستش رو پایین اورد و اخم هاش رو توی هم کشید
YOU ARE READING
Actor / آکتور
Mystery / Thrillerkookv Drama mystery angst + من دوستت دارم جونگکوک - تو بهترین بازیگری هستی که توی زندگیم دیدم کیم تهیونگ اما اینی که اینبار به بازی گرفتی صحنه تئاتر نیست، قلب منه!