babyboy £ 8 £

319 40 4
                                    

نامجون صبح مثل همیشه با کابوس ها نتونسته بود بخوابه و کل شب رو داشت به صورت زیبای جین نگاه میکرد و لبخند میزد

کف دستشو رو گونه جین گذاشت و لب جین رو با انگشت شستش لمس کرد

+خیلی خوشگله

پیشونی جین رو بوسید
بعد از چند دقیقه جین از خواب با گونه های سرخ بیدار شد

+صبح بخیر

-صبح بخیر

جین دستاشو کشید و موهاش بهم ریخته بود
نامجون از کیوت بودن موجود روبه روش کنترل توی بدنش هر لحظه کم میشد

+خوب .....دیگه.....دیگه من باید برم

جین نالید و به بازوی نامجون چسبید

-نرو...

نامجون با دهن بسته خندید و گونه های خودش هم یکم سرخ شد
-سرخ شدی مونی؟

+مونی؟
نامجون خودشو جمع کرد
+خوب بچه ولم کن
-نه
نامجون لبخند زد
+کار دارم
-نه

جین شبیه به یه نوزاد شده بود که از رفت مادرش ناراحت بود

نامجون با دهن بسته خندید و موهای جین رو نوازش کرد
-ترکم نکن نرو
+تو هم با من بیا خوبه
-نه
+ جینننن...... محض رضای خدا بیا باهم بریم
نامجون تند گفت و جین لب هاش اویزون شد
+ببخشید.... توروخدا گریه نکن... ببخشید

-باشه باهات میام به یه شرت؟
+چی؟

جین پوزخند زد
-از اون کیمونوی آبی و صورتی بهم بده
+باشه

نامجون سرتکون داد و از کمدش یه دونه از اونا در اورد وبه جین داد و خودش لباسش رو تنش کرد

+از این لباسا خسته شدم

زیر لب گفت
-چی
+هیچی
*تالار اصلیه قصر *

*امپراطور چرا مارو احضار کردید؟

وزیر گفت
نامجون لبخند چال داری زد و جین رو نزدیک کرد و وسط اورد

+برای این

*امپراتور بی ادبیه من رو ببخشید اما این چی؟

+همسر اینده من

جین با تعجب به نامجون نگاه کرد و گونه های سرخ شد و سرشو پایین انداخت

همه دست به دهن موندن و یکی از وزیر ها جوش اورد

*قربان بگید که شوخی میکنید؟
+من با کسی شوخی ندارم وزیر

*خودتون بهتر از همه میدونید توی قوانین نوشته امپراتور نمیتونه همجنس باز باشه

نامجون دهنشو به شکل o در اورد

+اوووو..... وزیر نمیدونستم امپراتور هستم و نمیتونم قوانین رو تغییر بدم

نامجون ابرو بالا انداخت و عصبی گفت

+شماها همه میگفتید باید ازدواج کنم درسته؟... الانم میخوام ازدواج کنم... شماها نگفتید حتما زن باشه گفتید؟

همه سرشونو پایین انداختن

یکی از وزیر ها با عصبانیت داد زد

*تو مایه لنگ کره هستی ابروی خاندانت رو بردی ابروی هرچی کره ای بود بردی

نامجون بلند خندید

+ابرو؟..... وزیر بین شما نبودید که از خزانه دزدی کرده بودید بزارید ببینم چقدر بود... اوممم... حدود 200 سکه درسته؟

+هی من خنگ نیستم... دلیل اینکه اینجا هستی و حق مردم رو خوردی الان برات مقام خوشگلت رو پایین میارم تا حالشو ببری تا همینجا بسته بقیه عمرتو برو مثل بقیه مردم پول دربیار و 200 سکه رو پس بده

نامجون نیشخند زد و دست جین رو گرفت و از تالار بیرون اومد

-نامجون؟

+بله؟

-تو مطمعن هستی که الان همه این هارو گفتی یا دارم خوا......

جین نتونست حرفشو ادامه بده چون لب های نامجون روی لب هاش قفل شد و لب پایین جین رو مک عمیقی زد

نامجون فاصله گرفت

+دیگه نشنوم... خوب دیدی خواب نبود

جین گونه هاش سرخ شد و سرشو بین دوتا دستاش قایم کرد

+تاحالا بهت گفتم چقدر دوست دارم؟

جین دیگه سرخ تر از این نمیشد

نامجون خندید و دستای جین رو از روی صورت جین برداشت و جین رو توی اغوشش کشید

+تو بیبی بوی منی

جین کلمات انگلیسی که نامجون اون هارو گفت فهمید و چشماشو باز و بسته کرد

-بیبی بوی؟

سلام خوشگلا
چطورین؟
اول از همه بگم این پارت یکم یجوری بود و کم بود قبول دارم و کم بود ببخشید وقت نکردم امروز کلا خونه نبودم اصلا وقت نکردم یه پارت خوب و قشنگ بهتون تحویل بدم
بازم ببخشید
خوب حالا یه چیزی بگم مشتاق بشین البته امیدوارم *خنده*
دوتا پارت بعد  قرار یکم پیچیده باشه و اصلا فکر نکنم انتظار داشته باشید
حالا.... دیگه اسپویل نمیکنم خوشگلا
اینو بگم پارت 9 زیاد چیزی نیست و.... ولی پارت 10 جالبه
و بازم مثل همیشه میگم نظر هاتون درمورد فیک بگید و منو خوشحال کنید زیبا های من
خدافظ.... مراقب خودتون باشید
تا پارت بعد خدافظ ⭐

baby boy /namjin/Where stories live. Discover now