babyboy £ 19 £

174 20 8
                                    

یونگی با قدم های اروم و کمی توش رد خواب آلودگی رو میشد پیدا کرد راه میرفت

یونگی با پوزخند نیش دار و شیطانی به جایی که شرط بندی میکردن با قدم های خوشحالش رفت ...تنها چیزی که میشد خوشحالش کنه الان همین بود.....

چی؟
البته که قمار و شرط بندی ....

بلخره سرگرمی ...

یونگی انگار خواب از سرش پریده بود وقتی میز قمار رو میدید مطمعنا میبرد یوهو
میخواین بدونید چرا انقدر مطمعن و قویه توی تصمیم و فکرش ...چون همه میدونن یونگی باخت نداره شاید توی این کشتی ندونن اما شاید بعدا بفهمن

چرا بعدا یونگی میخواد بره خودی نشون بده

وقتی به میز قمار رسید پوزخندش بیشتر شد شاید جثته ریزی نسبت به اون آدمایی که اونجا بود داشته باشه اما قدرت به بدن نیست بلکه به مغز هم هست

با همون پوزخندش گفت
*میتونم منم بیام قمار؟

مردی که دست راست نشسته بود پوزخند خود خواهی زد و پقی کرد
**بیا کوچولو ببینم

یونگی از اون کلمه مزخرف کوچولو خوشش نمیومد حالا مهم هم نبود

چون مطمعن بود میبره پس نیاز نبود به حرف های کصشعر این مردک گوش بده که آخرش میخواد شئون و زاری بکنه که چرا این قمار رو باخته

یونگی بدون اهمیت نشست و بله ....بازی چی بود معلوم مشروب خوری

....هوف هوف هوف.....کی یونگی رو صدا زد بله قدرت و اول بودن یونگی رو می‌طلبید

یونگی با پوزخند شیطانی نشسته بود که یکی گفت

€با کی میخوای مسابقه بدی کوچولو؟..

مرد با تمسخر بیشتری ادامه داد

€میتونی با یه ادم ضعیف باشی که اذیت نشی

*گنده تریتون کیه ؟
یونگی بدون اهمیت دادن به حرف های مزخرف اون مرد کله گفت و مرد دست راستش که دقیقا کنارش نشسته بود زد زیر خنده

چیز خنده داری نبود که بخواد بخنده

و یونگی یک کلمه برای توصیف اینجوری ا ما داشت شاید یک کلمه نشه ولی خب بازم دوتا یا هر چند تا اونم
"مادر جندس"

از نظرش الان دقیقا مردی که سمت راستش نشسته هم دقیقا شباهت زیادی با کلمه مادر جنده داره

*من ...چطور مگه؟

مرد با صدای که ناشی از خنده بود گفت و اشک چشماشو با پشت دستش پاک کرد و اروم گفت

*باتو خوبه ....خوب شرط؟

€هرکی ببره بیبی سوبین برای اونه

مرد جوری با مطمعنی حرف میزد که انگار میخواد برنده بشه و یونگی با شنیدن کلمه سوبین لبخندش بیشتر کش اومد

baby boy /namjin/Where stories live. Discover now