نامجون مشغول ورزش بود تقریبا ورزشش تموم شده بود
بعد از ورزشش داشت سمت اشپز خونه قصر میرفت و فهمید جین داره دنبالش میکنهنامجون برگشت و پشتشو نگاه کرد و دید جین پشت یکی از خونه ها قایم شده
نامجون جدی شد
میخواست یکم با جین شوخی کنه سریع رفت بالا خونه و از بالا جین رو نگاه کرد
-کجا رفت
جین با تعجب گفت و تقریبا همه جارو نگاه کرد
+دنبال کی میگردی شیطون ؟جین ترسید و عقب عقب رفت
نامجون سریع اومد کمر جین رو گرفت تا نیوفته و دست جین ناخواسته روی شونه های نامجون فرود اومدچشماشو بهم قفل شده بود کم کم داشت فاصله بین صورتشون به صفر میرسید
اما جین عقب کشید و با گونه های سرخ به نامجون نگاه کرد
+خوبی؟نامجون ابرو بالا انداخت
-اره
نامجون سرتکون داد و رفت جین از دنبال کردن نامجون دست کشید و پیش دوست قدیمیش جیمین رفت-جیمینا؟
تقریبا داشت مینالید
^چته؟
-جیمینا ویسکی بده
جیمین پوف کشید و برای جین ویسکی اورد
^زیاد نخور
-باشه بابا
^چته ؟
-نامجون رو دوست دارم..... نامجون منو به عنوان همسرش معرفی کرده
^اوه پسر..... همه چی اوکیه... راستی کی رفتی قاطی مرغا به ما نگفتی؟
-خفه^مشکلت چیه؟
-میخوامش
جیمین داشت از خنده میمرد^میخوایش... بی معناست حرفت اون برای توعه الان
-راست میگی
جین لبخند زد
اما بعد از یک دقیقه لبخندش محو شد-من .... میخوام بهش بگم چه حسی دارم
^خوب بهش بگو
-ممنون بابت راه نماییت اصلا نمیدونستم
جین پوف کشید
جین تقریبا کاملا مست شده بود-من دیگه میرم
^باشه برو... اما... مراقب باش
-باشه... باشه... خدافظ
جین با گونه های سرخ وارد قصر شد و نامجون رو دید و سعی کرد قایم بشه اما نامجون پیداش کرد
+اینجا بودی
جین مست گفت
-اره
+مستی؟
-نه من کاملا نرمالم چطور؟نامجون تک خنده ای زد و گونه جین رو اروم نوازش کرد
+معلومه
نامجون با لبخند گفت
-مرتیکه لعنتی من دوستت دارم
نامجون خندید
+منم همینطور
-دارم راست میگم از اونی که فکر کنی بیشتر نه به عنوان دوست من عاشقتم
+میدونم
-میدونی؟... خوب دیگه
جین با گونه های سرخ توی بغل نامجون افتاد و خوابید
+چقدر زود میخوابی بیبی بوی
نامجون جین رو بلند کرد و سمت اقامت گاه برد و جین رو روی تشک گذاشت و پتو روش کشیدبالا تنه خودش رو لخت کرد و کنار جین دراز کشید
یه دفعه جین پرید و روی نامجون خیمه زد
-میخوامت مرتیکه بفهم
گونه های جین سرخ بود اما جدی بود و روی گردن نامجون مارک گذاشت
+اومم... پس اگه محکم انجام دادم نباید اعتراض کنی بیبی بوی
جین پوزخند زد و با گونه های سرخ گفت- منو چه به اعتراض در برابر تو
نامجون خندید و جاشو با جین عوض کرد و در یک ثانیه بالا تنه جین رو لخت کرد و روش خیمه زد و محکم شروع به بوسیدن جین کرد
هر دوتاشو احساس کمبود اکسیژن کردن و با صدا از هم جدا شدن و پیشونی هاشون بهم چسبید و نفس های گرمشون به صورت هم برخورد میکرد+برای اخرین بار میگم؟ مطمعنی؟
-مطمعن تر از این توی عمرم نبودم
نامجون جین رو بوسید و روی گردن جین مارک گذاشت
جین لبشو گاز گرفت و چشماشو بست
نامجون دست سرد و برنزشو روی بدن سفید و گرم جین کشید و نوازش کرد
جین از سرد بودن دستای نامجون لرزش به بدنش افتادنامجون نیپل سمت چپ جین رو بوسید و با نیپل سمت راست جین بازی کرد
بوسه ای روی شکم جین زد و دستشو روی کمر جین گذاشتنامجون جین رو به شکم خوابوند و شلوار جین رو از بدنش بیرون کشید و به بدن برهنه جین نگاهشو دوخت
جین بدنش به لرزش افتاد و نامجون روی جین دراز کشید و گونه جین رو بوسید
نامجو دستشو روی سوراخ دست نخورده جین زد و بوسه ای روی سوراخ جین زد
جین ناله ارومی از سر لذت کرد و نامجون زبونشو وارد ورودیه جین میکردانگشت اشاره و چپشو توی سوراخ جین برد و جین ناله کرد نامجون توی جین قیچی زد
نامجون انگشتشو بیرون اورد و شلوارشو در اورد و دیک بزرگ و سخت شدشو روی باسن پسر کشید و باعث شد کمر جین قوص بگیره و دیک مرد بیشتر تحریک بشه
نامجون دیکشو توی ورودیه جین فرو کرد و از تنگیش ناله کرد
جین تقریبا جیغ کشید و از گوشه چشمش اشک میریختنامجون اجازه داد جین به سایزش عادت کنه با اینکه غیر ممکن بود
نامجون شروع به ضربه زدن داخل پسر شد و جین از درد ناله میکرد اما بعد از چند دقیقه جین ناله هاش از سر لذت بودننامجون مالشی به عضو پسر داد
باهم به اوج رسیدن و نامجون دیکشو اورد بیرون و روی کمر جین خالی کرد و کامشو از روی کمر جین با دستمال تمیز کرد و سریع جین رو بغل کرد و چشمای جین رو بوسیدجین توی اغوش بزرگ مرد خودشو گم کرد و بدونه اینکه بتونه حرفی بزنه خوابش برد
+دوستت دارمسلام قشنگا
چطورین؟
عهه..... چی بگم والا ته یونگ یه استوری گذاشت نصف روز داشتم سکته میکردم از غم بعد اومد لایو.... جوری رکب خوردیم خیلی بد بود😃
خوب بگذریم
اها راستی برای پارت بعدی مشتاق باشید من خودم خیلی ذوق دارم اوففف
خوب دیگه زیاد حرف نمیزنم
بای😘مراقب خودتون باشید
KAMU SEDANG MEMBACA
baby boy /namjin/
Acak... کاپل:نامجین کاپل فرعی :کوکوی ... یونمین موضوع: نامجون امپراطور کره هزار جور ادم میخوان باهاش باشن و درحال جنگ با چین بود و همه بهش اصرار میکردن ازدواج کنه و اما جین ....... بقیشو تو فیک بخونید 😔 شخصیت ها : نامجون جین یونگی هوسوک جیمین تهیونگ ...