‏⊶ 𝙎𝙝𝙖𝙩𝙩𝙚𝙧𝙚𝙙 𝙫𝙚𝙞𝙡 ⊷

64 15 10
                                    

چپتر ۱۰ : نقاب شکسته

با نگاه به هر جز از اون غول اهنی و عظیم به عنوان سلاحی که همیشه نفرت قلبی منعکس کننده حس اون بهش بود متوجه شد سرمای انبارِ مهمات که بیشتر شبیه به زیر زمینی وسیع و بتنی هست به قلب و مغزش رخنه کرده. البته باور این که صربی ها برای رسوندن اون مهمات اون همه تلاش کردن هم دلیل دیگه ای بود که مو به تنش سیخ میکرد. کد ترکیبی از اعداد و حروف درست کنار سر تیز جت که لوهان شک نداشت با دست زدن بهش قابلیت اینو داره پوست رو شکاف بده قرار داشت و رنگ سبز لجنی تیره ای تمام بدنه اونو نقاشی کرده بود ، بال های زیاد و نازکی داشت که شک نداشت پرواز به واسطه اون ها سرعت اون جت رو شبیه به سرعت صاعقه میکنه.

ییفان چند قدم ازش دور تر شد و مردی که دهانی جنبان داشت با صدای کلفت و بمش گفت:«بعید میدونم بتونین صد فقره جت جنگی اون هم با چنین دقت و توانایی به دست بیارین»

ییفان همچنان به نماش دادن لبخند کجی که هیچ وقت از روی چهره اش پاک نمیشد ادامه داد که حضور گروهی جدید در اونجا حس شد ، صدای منظم و مرتب پوتین های اهنی و محکم کلانتر ها در کنار رئيسشون توجه لوهان و دو مرد دیگه رو جلب کرد ، سهون با قدم های شمره و متکبر و چهره ای که انگار قادر به دیدن هیچ موجود زنده و دریافت حس خالصی ازش نیست به سمت اونها میومد ،کسی که قلب و ذهن یک الفا اما چهره بی حس یک بتارو حمل میکرد ، کت خوش دوخت سرمه ای توی تنش از اون همه چیزی که خلاف تصور هتروهاست ساخته بود و لوهان نمیتونست منکر این بشه.

مرد صربی در حالی که لباس قهوه ای خاکی و نظامیش رو مرتب میکرد با لبخندی که دائما روی دندون های بزرگش کشیده میشد به سهون تعظیم کرد ، به نظر میومد اداب رسوم سنتی کره ای هارو زود یاد گرفته ، اما اون شک داشت هیچکدوم از اون رفتار ها خالص و حقیقی باشه.

لوهان و گارد های دیگه توی صف مرتب ایستادن و سهون ساده سرش رو پایین داد و کنار جت شماره چهار قرار گرفت:«باید بگم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم با دیدن حقیقی شدن قول هایی که بهم داده شده ، این روز های ادم های خوش قول کم دیده میشن»

مرد صربی که لوهان همون لحظه با دیدن پچ روی لباس اتو شده اش فهمید اسمش راتکو هست جواب داد:«این زبان ادم های خوش قول به همه»

شک نداشت در رابطه با اوپیا حرف میزد ، لوهان موفقیت هیونگتو رو با نفرت توی تبدیل کردن اوپیا به یک واحد پولی و عنصری ارزشمند تقدیر کرد.

_ این واقعا باعث خوشحالیه راتکو ، اما باید بگم ما در حال حاضر نمیتونیم پروژه توسعه رو با شما شروع کنیم

سکوتی معذب کننده فضارو پر کرد و ییفان علارغم تصور لوهان حرف سهون رو برای بیان نیتی پیچیده قطع کرد:«البته این به این معنی نیست که این همکاری ارزشمند هیچ وقت پیش نیاد ، فقط وقت برای تولید انبوه نیاز داریم»

┎HETERO┒Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora