p10(گوشواره ی قرمز)

322 36 9
                                    

Hyunjin:
تقریبا شب شده بود منم تو اتاقم به فلیکس که تو خواب عمیقی بود زل زده بودم را یهو مریض شد ؟با خودم فک میکردم که یهو فلیکس تکون خورد انگار میخواست بیدار بشه چشماشو باز کرد و اول اتاق رو با دقت نگاه کرد بعد اینکه منو دید راحت باز چشماشو بست
_هعی فلیکس پاشو شامتو بخور
+نمی‌خوام
با صدای ضعیف و اروم گفت ولی گوش های تیز هیونجین می‌تونستم به واضحی بشنون که اون پسر چی میگه
بلند شدم و رفتم سمتش دستمو گذاشتم رو سرش و دیدم تبش نسبت به ظهر پایین اومده
_فلیکس
+...
_کک و مکی
+....
_شاهزاده لی
+...
_بیب
با تموم شدن حرفش پسر کوچیکتر چشماش رو باز کرد و به قیافه ی جذابش نگاه کرد
درسته خودش گی نبود ولی براش هر نوع رابطه ای فرقی نداشت بخاطر همین کنجکاوتر میشد برای رفتار های هیونجین
+بله
هیونجین در حالی که به خودش اشاره میکرد لب زد
_میشه بخاطر این پسر که ۵ ساعته منتظره تا شما از خواب پاشی تا شامت و دارو هاتو بخوری
فلیکس لبخندی کرد
+اهوم
............
رفتم پایین تا یه سر به یجی بزنم که دیدم چان و چانگبین در حال غذا خوردن و مینهو به نقطه ی نامعلوم خیره شده یجی هم روی مبل لم داده و چشماشو بسته بقیه ی دخترا هم تو اتاقاشون ولی اون زنه کجاست
بیخیال چرا باید به فکر اون باشم
منم رفتم روبروشون نشستم
_چرا همتون این قیافرو گرفتید
∆حوصلم سر رفته
که یهو یجی بلند شد
_کجا
&میخوام برم بیرون زود میام
_باش
بعد رفتن یجی نگاهی به مینهو کردم
_تو می‌دونی کجا رفت
∆نه
_اون هیچ وقت این وقت شب بیرون نمیره
_میشه برام یکاری بکنی
∆هوم
......................
شب بود و اون هنوز چیزی پیدا نکرده بود ...حتی یه چیز کوچک که نشون بده اصلا فلیکس اینجا اومده یا نه
بیش از حد خسته بود
با خودش گفت «میبینی منو به چه روزی انداختی لی فلیکس »
دیگه ناامید شد بود ...چراغ قوه ش رو روی زمین انداخت تا حداقل راه رو پیدا کنه تا برگرده ... تو راه چند تا به شاخه ی درخت ها ربان وصل کرده بود تا بتونه موقع برگشت راه رو پیدا کنه تمام درخت هارو چک کرد
£پس ربان ها کجان؟
همینطوری داشت همه ی شاخه ها رو چک میکرد
£چطور ممکنه که ربان ها غیبشون بزنه
£وایییییی لعنتییی
£الان چیکار کنم
£همم نمیتونم که شب رو هم اینجا بخوابم
که یهو چشمش به یه چیز نورانی افتاد که روی زمین افتاده بود
رفت جلو و برداشت
یه گوشواره که از نقش های سیاه و الماس قرمز بود
£این دیگه چجور جواهریه ...چقد .... مشکوک
فلیکس از اینا نداره ... یعنی آدم دیگه ای هم اینجا اومده .... حتما مال خیلی وقت پیشه
دوباره به گوشواره نگاه کرد خاکی نشده و بعد زمین رو چک کرد گوشواره مال تازگی هاست چون نه خاکی توش رفته نه فرورفتگی جزئی روی زمین بود
£یعنی مال امروزه
و بعد صدای خش خش مانندی شنید
چراغ قوه رو گرفت سمت صدا اما چیزی نبود
£گندش بزنن
که یهو صدایی از پشت سرش شنیده شد تو جاش سست شد و بی حرکت موند
∆ظاهرا اونقدرا هم که فک میکردم خنگ نیستی .... گوشوارم رو پیدا کردی
پسر چرخید سمت صدا
و با پسر زیبا و خماری که یه لباس سیاه پوشیده بود شد و اون خالکوبی روی گردنش ... چشمای سیاهش که به وضوح میتونست متوجه رگه ها ی قرمز توی چشماش بشه ... حتی لباش که رنگ جیگری مانندی داشت
£تو دیگه کی هستی ؟ اینجا چیکار می‌کنی

 حتی لباش که رنگ جیگری مانندی داشت£تو دیگه کی هستی ؟ اینجا چیکار می‌کنی

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

گوشواره های مینهو🥀🍷
.....
های گایز
لطفاً درمورد پارت ها برام تو کامنت ها بنویسید
منم اینجوری بیشتر به انرژی میام
مرسی بوس
...
و اینکه چون زود زود پارت هارو آپ میکنم کم مینویسم

༒•𝑭𝒐𝒓𝒃𝒆𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆•༒Donde viven las historias. Descúbrelo ahora