p38( بهترین تجربه )

156 18 14
                                    

صبح با  خوردن نور آزاردهنده ای از خواب بلند شد و با دیدن هیونجین که اونم  خوابه  روی تخت نشست و به اتاق نگاهی انداخت و آروم هیونجینو تکون داد تا اونم بلند بشه اما هیون جین بلند نشد

روی هیونجین رفت و روی بدن هیون جین دراز کشید

+ پاشو هیون

-  هممممممم

هیونجین آروم چشماشو باز کرد و با دیدن فلیکس لبخندی زد فلیکس رو به طرف دیگه هل داد و بلند شد

که در اتاق خورد و فلیکس رفت و در اتاقو باز کرد

#فلیکس بیدار شدین ؟

+ آره

#بیاین پایین ... فلیکس بابات قاطی کرده ...  همش داره میگه اون پسر رو می‌کشه

خواب از چشمای فلیکس پرید

+ منظورت چیه اوما .‌..  بابا میخواد هیونجین رو بکشه ؟؟

#اینطوری میگه ولی فک کنم هنوز حالش خوب نیست

+ هم ... باشه ما هم الان میایم پایین

فلیکس در اتاق رو بست و به هیونجین که آماده شده بود نگاه کرد

+ شنیدی ؟

-اره

+بابا تو رو می‌شناسه ؟؟

- خب من باباتو میشناسم ولی اون تا حالا فک نکنم منو دیده باشه

+ باشه .. هوففففففف .‌‌.. دارم از استرس میمیرممممم ‌.... چطوری قراره بشه

- فلیکس .. عزیزم حتما برا پدرت سخته موضوع تو رو هضم کنه بخاطر همونه حتما

+  اهوم ... وایسا منم حاضر بشم بریم

--------------------------

¢یجی ... خواهش میکنم بهم نگاه کن ... یجیییی لطفااا نفسس بکش  ...چیزی نیست .. مینهو داره چکش می‌کنه

& چ..چ..چانگبین ..... من  حالم داره ... بد .. میشه

¢بیا بریم یزره خون بخور رنگ زرد شده

& چانگبین خواهش میکنم ... برو ببین .. اون ... اون ... منو ترک که نکرده ؟؟؟

با ریختن اشک های یجی چانگبین لباشو گاز گرفت و بلند شد

& باشه .. باشه من میرم ولی جایی نرو

چانگبین بدو رفت داخل اتاق  مهمان

¢مینهو .. درو باز کن

مینهو درو باز کرد

∆تموم کرده

¢واقعا؟؟؟ یجی بفهمه میمیره ‌..

∆ من نمیدونم دیگه چیکار کنم

¢گفتی خودشو دار زده ؟

∆ آره با  دندوناش یا با  ناخوناش رگای دستشو زده بعد  خودشو وسط اتاق دار زده

༒•𝑭𝒐𝒓𝒃𝒆𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆•༒Donde viven las historias. Descúbrelo ahora