chapter "10"

425 100 168
                                    

" I will "

- اقای شیائو..
چشمای امگا به سمت راست چرخید و متوجه افسر جوونی شد که بهش زل زده بود
جان سری تکون داد و زمزمه کرد
- خودم هستم
پسر سری تکون داد و با دست به سمتی اشاره کرد
- لطفا، از این طرف
وقتی پشت سر اون پسر که تقریبا هم قد خودش بود حرکت کرد، متوجه نگاه خیره افراد به خودش شد

در حین گذر کردن نمی‌تونست متوجه بشه چی می‌گن اما هر چی که بود، مطمئنا ترجیح می‌داد همونطور مبهم براش باقی بمونه
- لئو وو!
صدای آشنایی این اسم رو از فاصله‌ای نسبتا نزدیک داد زد و چشم‌های همه‌ی افراد از جمله امگا به سمت صدا چرخید
ییبو، گوشه‌ای ایستاده بود و با اخم‌های نسبتا خم شده به جان و افسر جوون مقابلش خیره بود
لئو وو؟ حالا که فکر می‌کرد چهره‌ی اون پسر رو روز قبل هم دیده بود

شیائو ناخواسته لبخندی به لب نشوند و اسم ییبو رو لب زد
هرچند، از اون فاصله آلفا نمی‌تونست اون صدای ریز رو بشنوه
درواقع هیچ‌کس نمی‌تونست اون زمزمه‌ی کوتاه رو بشنوه..
فقط امگا می‌دونست که چقدر دیدن اون شخص براش لذت‌بخش و زیباست
چقدر خوشحال میشه وقتی کوچکترین نشونه‌ای از وجودش رو می‌بینه
و این یه حقیقت بود که شیائو جان قصد نداشت به کسی راجبش چیزی بگه..

ییبو به همراه پنگ و دو شخص کنارشون که جان درست به خاطر نمیاورد اسماشون چیه به سمتشون اومدن
آلفا مستقیما به سمت امگا رفت و مقابلش ایستاد
- اینجا چیکار می‌کنی؟ هنوز حالت خوب نشده..دکتر گفته بود باید استراحت کنی..
جان برای پنگ و اون دو سری تکون داد و سمت ییبو چرخید
- هوم..امروز بهم خبر دادن کاراگاه پرونده عوض شده و درخواست بازجویی مجدد رو داده
- بازجویی مجدد؟!

قبل از اینکه ییبو لب باز کنه، پنگ تقریبا داد زد و با اخم سمت افسر جوونی که جان حالا فهمیده بود لئو وو اسمشه چرخید
- این چه کوفتیه؟ چرا ما چیزی نمی‌دونیم وو؟!
پسر که بنظر کمی مضطرب میومد نگاهش رو بین ییبو و پنگ چرخوند
- خب..من..راستش خودمم همین امروز صبح فهمیدم و رئیس لین بهم گفت اقای شیائو میخواد بیاد و باید همراهیش کنم

پنگ کلافه بود
بعنوان کاراگاه خِبره‌ی اداره‌ مرکزی، هیچ اشتباهی حین بازجویی انجام نداده و مطمئن بود همه‌ی سوالات لازم رو پرسیده بنابراین نیازی به بازجویی مجدد نبود
و از طرفی ذهن آلفای دیگه در سمت مقابل روی بازجویی مجدد مانُور نمی‌داد و بیشتر روی قضیه‌ی کاراگاه جدید گیر بود
از روزی که این پرونده باز شد تا به الان، هر کاراگاه به نحوی ازش فرار کرده بود
جریانات زیادی پیچیده و حلش تقریبا غیر ممکن بود و اگه ییبو و تیمش قانون شکنی نمی‌کردن مطمئنا نمی‌تونستن به نتایج بدست اومده برسن

Love StoryWhere stories live. Discover now