chapter "21"

380 97 201
                                    

- & i'm yours.

- - - - - - -


ییبو با شنیدن صدای محکم و بلند جان جا خورده بود
نفسی گرفت تا کمی آرامش خودش رو حفظ کنه
شاید می‌تونست بقیه رو با داد کشیدن قانع کنه، اما می‌دونست شیائو جان رو اصلا نمی‌تونه
- جان..داریم راجب یه ماموریت حرف..-
اینبار امگا بود که نذاشت ییبو حرفش رو کامل کنه؛

- راجب ماموریتی حرف می‌زنیم که نمی‌خوای هیچ‌جوره اشتباهی توش پیش بیاد..می‌خوای به نتیجه برسی و می‌خوای اون عوضیو دستگیر کنی..ولی یه نگاه به وضعیتت بنداز..حالت اونقدری داغونه که خودت می‌تونی این ماموریتو خراب کنی..معلوم نیست کِی دردت شدید میشه و هیچ تسلطی روی اعصابت هم نداری..لازمه یکی کنارت باشه تا کنترلت کنه و من، همراهت میام وانگ ییبو..مفهومه؟!

آلفا درست به چشم‌های جان زل زده بود
به اون چشم‌های زیبا و خیره کننده زل زده و تو ذهنش دنبال یه جواب می‌گشت
چطور ممکن بود کسی حین عصبانیت و جدی بودن، انقدر دوست داشتنی و زیبا باشه؟!

برخلاف انتظار همه، ییبو بعد از چند لحظه سکوت لبخندی زد و ناخواسته اون گارد فرمانده وانگ رو پایین آورد
درحالی که جان هنوزم با حرص بهش خیره و منتظر یه جواب بود، لبخند یه طرفه‌ای چاشنی چهره‌ش کرد و لب زد
- مفهومه..فرمانده شیائو..
جان با شنیدن لقبی که ییبو ازش استفاده کرده بود، تازه فهمید که جوش آورده و یکمی تند رفته

نگاهش رو از چهره‌ی آروم ییبو گرفت و سرش رو پایین انداخت
آلفا هنوزم با لبخند بهش زل زده بود و امگا داشت سعی می‌کرد اون چهره‌ی جدی رو حفظ کنه و خجالتش رو بروز نده..
پنگ بعد از تماشای دو فرد مقابلش دست‌هاش رو به هم زد و سوت کشید
- واقعا بهت افتخار می‌کنم شیائو جان..بالاخره یکی پیدا شد که می‌تونه ساید عوضی و غیر قابل تحمل اینو سر جاش بشونه..

اعضای تیم به تایید سرتکون دادن و ییبو برخلاف لبخندی که به امگا هدیه داده بود، با نگاه کشنده‌ی معروفش به طرف پنگ چرخید
- چو پنگ !
پنگ با احساس خطر فورا به امگا اشاره کرد
- جان بگیرش !
جان و ییبو هردو با شنیدن جمله‌ی پنگ برای چند لحظه به هم خیره شدن و در آخر هردو زیر خنده زدن
ییبو بعد از چند لحظه دوباره با لبخند به امگا خیره شد
جان نگاهش کرد و ییبو فقط پلکی زد و سرش رو چرخوند
امگا هم فقط با خجالتی که اثارش هنوز توی چهره‌ش دیده میشد سر چرخوند

یوبین نگاهی به ساعت انداخت و اشاره کرد
- تقریبا یک ساعت دیگه تا معامله مونده..از جانگ ییشینگ چه خبری داریم؟
جی‌لی به جان نگاه کرد
- بهش زنگ بزن
امگا گوشی توی جیبش رو لمس کرد و با یادآوری خراب بودنش چشم‌هاش ریز شدن
- گوشیم کار نمی‌کنه..
به سمت ییبو چرخید
- میشه با گوشی تو زنگ بزنم؟

Love StoryWhere stories live. Discover now