EP19

61 19 13
                                    

من آنِ توام، مرا به من باز مده...

"مولانا"







جان به مرد میانسالی که دور از همه در گوشه‌ای نشسته‌بود نگاه کرد و پرسید:"خودشه؟"
مرد جوان به پشت سرش نگاه کرد و گفت:"خودشه... چا سونگ‌هو بهم گفتن از زندان اینچئون انتقال پیدا کرده... هم بندیش میگه اکثر اوقات ساکته و با کسی حرف نمی‌زنه."
جان نگاهش را از مرد گرفت و به جین‌هیوک نگاه کرد.
+"خوبه..."
در حالی که تکیه‌اش را از دیوار می‌گرفت رو به مرد جوان پرسید:"راستی دادگاه تجدید نظرت کی برگزار میشه؟"
چهره‌ی مرد جوان روشن شد.
*"هفدهم همین ماه تقریبا میشه... سه روز دیگه."
_"ییبو نگاهی انداخت و با لحن جدی مختص به خودش گفت:"خوبه... سعی کن دیگه تو دردسر نیافتی."
و جان ادامه‌داد:"مطمئنا دادگاهو می‌بری ولی در هر صورت یکی از همکارام بهت سر می‌زنه."

*"خیلی ممنونم هیونگ... نگران نباشید از دردسر دور می‌مونم!"
مرد جوان لبخند بزرگی زد و تعظیمی کرد.
*"راستی اون‌ها گفتن اون خیلی کم برای هوا‌خوری بیرون میاد پس بهتره هر چه زود‌تر باهاش حرف بزنید."

ییبو در حالی که به رفتن مرد جوان نگاه می‌کرد پرسید:"به نظرت این مرد از قضایا خبر داره؟ می‌تونه کمکمون بکنه؟"
جان نفس عمیقی کشید و دوباره به دیوار تکیه داد.
+"اون موقع زمانی که پدرم به عنوان ناظر کیفی تو کارخانه ته‌سوب کار می‌کرد متوجه شده که اون‌ها پسماند های باقی مونده از فعالیت های کارخونه رو توی دریا می‌ریزن پدرم وقتی از قضیه خبردار شد می‌خواست این قضیه رو به دادستانی گزارش بده برای همین اول با پدرت و بعد هم با مادرت مشورت کرد و قضیه رو گزارش داد اما چیزی که نمی‌دونست این بود دادستان کل بندر اینچئون کیم سوک هون(کسی که راهبک کشتش) و همچنین نماینده وقت اینچئون یعنی نماینده جونگ در واقع سگ های وفادار چو ته سوب هستن.

با اینکه هیچ جا خبری از این قضیه پخش نشده‌بود اما چو ته‌سوب داشت دنبال کسی که اون رو لو داده‌بود می‌گشت و من فکر می‌کنم اون شخص همین یاروعه
چا سونگ‌هو یکی دیگه از ناظر های کیفی تنها کسیه که از اون حادثه جون سالم به در برد."
ییبو ابرو هاش رو در هم کشید و جابجا شد.
_"چطوری از حادثه جون سالم به در برد؟"

جان پوزخندی زد و گفت:"ییبو تو باهوش‌تر از این حرفایی واقعا فکر کردی قضیه انفجار یه کارخونه یه حادثه بود؟ البته که نه ریختن پسماد های توی دریا شاید اوایل نه ولی بعد از یه مدت داشت اثراتش رو نشون می‌داد ماهی ها آلوده و سمی شده بود و آمار مسمومیت غذایی خیلی بیشتر شده‌بود خیلیا جونشون رو از دست دادن، فکر می‌کنم چو ته‌سوب انفجار کارخونه رو برنامه‌ریزی کرد تا گند قضیه درنیاد البته این قضیه به سودش تموم شد با سودی که از بیمه گرفت شرکت حقوقی ته‌سان رو راه انداخت و الان داره سعی می‌کنه کارخونه جدید نزدیک سئول راه بندازه اون حتی به نحوی از دادن غرامت به خانواده‌های قربانی ها شونه خالی کرد.
این‌ها چیز هایی بودن که پدرت سعی داشت تو دادگاه به عنوان مدرک ارائه بده اما قبل از شروع دادگاه اون‌ها به خونمون حمله کردن و تمام اون مدارک خاکستر شدن."

Praying mantis Where stories live. Discover now