EP29

49 14 40
                                    

تا جان و دلم باشد چون جان و دلت جویم
یا من به کنار افتم یا تو به کنار آیی

"نظامی گنجوی"

جان بیرون از هیاهوی خبرنگاران در کور ترین نقطه‌ی سالن نشسته و منتظر بود.
آیا ییبو توانسته‌بود اضطرابش را سرکوب کند یا هنوز هم داشت پوست کنار ناخون هاش را می‌جویید؟ باید بیشتر کنارش می‌ماند و یا شاید باید خودش سخنرانی را بر عهده می‌گرفت.

درست در همین حین ییبو وارد سالن دادستانی شد؛
اون به هیچ وجه مضطرب به نظر نمی‌رسید؛ با قدم های بلند و پر صلابت در میان فلش دوربین ها خودش را به تریبون رساند و پشت او قرار گرفت لحظه‌ای با نگاهش تمام سالن را کاوید و با دیدن جان شروع به صحبت کرد.
_"دادستان هان یوجین هستم."
تعظیم کوتاهی کرد و دوباره پشت تریبون قرار گرفت.
_"با توجه به اتهاماتی که در فضای مجازی به شرکت ته‌سان وارد شده دادستانی تصمیم گرفته که در این مرحله وارد عمل بشه و این پرونده ها رو مورد بررسی قرار بده خصوصا اتهاماتی که در مورد پرونده آتش سوزی در کارخانه اینچئون بسیار قوی بوده و ما خودمون رو موظف می‌دونیم که در این مرحله کنار خانواده های داغدار قرار بگیریم و قصوری که در اجرای قانون صورت گرفته رو جبران کنیم."
ییبو برای لحظه‌ای مکثی کرد و دوباره ادامه‌داد:"طبق اطلاعاتی که به دست آوردیم اتهامات وارده تنها محدود به پول‌شویی و یا تقلب نیست بلکه شامل تبانی با نهاد های دولتی رشوه خواری و قتل هم میشه."

تا به این لحظه تنها صدایی که شنیده میشد صدای تایپ کردن خبرنگارانی بود که با حرارت هر جمله‌ی ییبو را می‌نوشتند اما پس از این جمله ناگهان سروصدا بالا گرفت و سیلی از سوالات به سمت ییبو روانه شد.
"آیا شما دارید کمپانی ته‌سان رو به پول‌شویی و قتل متهم می‌کنید؟"
"مدرک و یا شاهدی در این مورد وجود داره؟"
"چه کسی این اتهامات رو وارد کرده؟"
"این تبانی با کدوم حزب سیاسی صورت گرفته؟"
ییبو تقریبا بین سیل سوالات خبرنگاران گم شده‌بود.
با این حال خونسردی خودش را از دست نداد و گفت:"به تمام این سوالات در دادگاه علنی که قراره در دیوان عالی برگزار بشه جواب‌ داده خواهد شد.
با این حال من امروز می‌خوام چیزی رو روشن کنم که سال‌ها مسکوت مونده و تحت فشار قدرت و نفوذ کاملا فراموش شده."

سکوت عجیبی در سالن دادستانی برقرار بود همه خبرنگاران به شدت در مورد اطلاعات جدیدی که قرار بود به دست بیارن کنجکاو بودند.
ییبو صدایش را صاف کرد و ادامه‌داد:"سال‌ها پیش عده‌ی زیادی از کارگران کارخانه ته‌سوب به علت گاز گرفتی جان خودشون رو از دست دادن خیلی از این کارگران مهاجران خارجی بودن در نتیجه هیچ وقت تحقیقات درستی در این مورد انجام نشد.
اما مسئول کیفی این کارخانه شخصی به اسم شیائو وی دوست وکیلش وانگ فنگ و همچنین همسر دادستان اون هان هیوجو رو از خیانتی که در کارخانه ته‌سوب انجام می‌شد مطلع کرد.
کارخانه ته‌سوب با ریختن آلاینده ها به درون آب باعث مرگ و بیماری هزاران نفر شد... بعد‌ها این وکیل و دادستان و همچنین همسر مسئول کیفی کارخانه در اثر آتش سوزی مشکوکی در آپارتمان جونشون رو از دست دادن!"
بعد از چند لحظه سکوت تلفن تمام کسانی که در سالن بودن با رسیدن پیام کوتاهی لرزید.
_"در پیامی که براتون فرستاده شده مدارک عینی مربوط به این تخلف درج شده."

Praying mantis Donde viven las historias. Descúbrelo ahora