بی صدا از دیدن معشوقه شیرینش روی خواب دست کشید و به سمت در قدم برداشت، با باز کردنش بیرون رفت که با شنیدن صدای شکستن چیزی نگاهش رو به آشپز خونه و چشم های متعجب جیهوپ که روی اون نشسته بود داد و لبخند مسخرهی کجی زد.
به سمت جیهوپ قدم برداشت که اون زیر لب فحشی داد:
_مرتیکه دیوث بجای اینکه عین ارواح توی خونم بچرخی حداقل خبر میدادی میخوای بیای.
تهیونگ گوشه ابروش رو خاروند و با تکیه دادن به اوپن آشپزخونه جواب داد:
_خواستم بیدارت کنم اما عین خرس تو خواب زمستونی بودی دلم برات سوخت.
جیهوپ نیشخندی زد و لیوانش رو پر از آب کرد و خواست بخوره که با باز کردن دهنش تیر کشیدن فکش رو حس کرد... انقدری کتک خورده بود که حتی نمیتونست به درستی دهنش رو باز کنه.
تهیونگ برای لحظهای برق نگرانی از توی چشم هاش رد شد اما چهره بی اهمیتی به خودش گرفت و زمزمه کرد:
_زیاد درد میکنه؟
جیهوپ خندهای کرد و با خوردن آبش جواب داد:
_هی مرد اینو به من نگو... سلول به سلول تنم داره توی لذت غرق میشه.
تهیونگ روانیای گفت که هوسوک ادامه داد:
_حیف چشم کسی روته وگرنه کراش جذابی برام میشدی.
تکخندی زد و با اشاره به پایین تنه هوسوک جواب داد:
_حتما کراش جذابی میشدم.
هوسوک با فهمیدن منظور تهیونگ چشم هاش رو درشت کرد و با گرفتن بوتی های دوست داشتنیش لب زد:
_بچمو خواستی بکنی، با اون کینگ سایزت باکرگی بوتی نازمم میخوای بگیری؟
تهیونگ خندهای سر داد... میدونست صدای این خنده توی گوش های کس دیگهای به غیر از هوسوک پیچیده؟ میدونست همین حالا باعث شده بود قلبِ پسربچهای که تازه چشم هاش رو باز کرده یک تپش رو جا بندازه؟ نمیدونست وگرنه بجای بحث کردن با هوسوک میرفت و اون پسر خوابیده روی تخت رو سخت میبوسید.
_مگه دیدیش که میدونی کینگ سایزه؟
جیهوپ با افتخار ابرویی بالا انداخت و با تکیه دادن متقابل به اپن جواب داد:
_پس چی فکر کردی؟ بنظرت میتونه از زیر چشم های تیز بین من قسر در بره؟
تهیونگ با تأسف سری تکون داد که جیهوپ ادامه داد:
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗶𝗲𝗻 [ 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 ]
Romanceتهیونگ، یکی از مافیا های خطرناک کره، که برای انتقام مرگ همسرش از نخست وزیر کشور تصمیم بر دزدیدن پسرش میگیره... ولی فقط داستان مرگ همسرشه...؟! جونگکوک عاشقی که با سن کمش عشق این مرد رو توی سینه داره و با اذیت هایی که از طرفش میشه میتونه به زندگی ادا...