صدای برخورد کفش برلوتی مشکی رنگش به زمین توی فضا میپیچید و با دست هایی که توی جیب شلوارش فرو رفته بود جلوتر از بادیگارد های کینگ سایزش قدم بر میداشت.
بیتوجه به سرهایی که جلوش خم و راست میشد مقصد مورد نظرش رو در پیش گرفت و بعد از زدن رمز قفل الکترونیک در وارد اتاق مخصوص خودش شد و بادیگارد هایی که با دست های چفت شده بهم خشک ایستاده بودن بعد از ورود اربابشون یکی یکی گوشهای از پشت در ایستادن.
همونطور که به سمت میزش قدم برمیداشت یقه کراوات مشکی رنگش رو توی دست گرفت و با کشیدنش به سمت پایین به خودش اجازه راحت تر نفس کشیدن رو داد و سیگار ورساچه مورد علاقش رو از روی میز چنگ زد و با گرفتن روی شعله هایی که از فندک زیپوی نقرهای رنگش زبانه میکشید اجازه داد دود تلخ سیگار بین لب هاش بپیچه.اعتیادی به نخ سفید بین لب هاش نداشت اما لذتی که گاهی وقت ها میتونست از اون دود تلخ مزه بگیره رو انکار نمیکرد. خلسه شیرینی که به وجود آدمی چنگ مینداخت و برای یک بار دیگه پوک زدن به اون جسم گرم التماس میکرد میتونست سر دردمند تهیونگ رو به آرومی آغشته به آرامشی کنه که سخت میشد این روزها بدستش آورد.
همونطور که سیگار رو بین لب هاش گذاشته بود به سمت پوشه روی میز رفت و با گرفتنش توی دست ورقی از برگ هاش رو حرکت داد... مشخصات کاملی از معاملاتی که با جئون جههیون انجام داده بود حالا توی دستش قرار داشت و قرار بود با تمامشون آتیش که نه.. خون به پا کنه!
پوک دیگهای به سیگار بین لب هاش زدو با گرفتنش بین انگشت هاش دودش رو توی اتاق رها کرد، هنوز یک چیز کم بود...
میتونست با رو کردن تمام این ها جئون رو به حبس بکشه اما نیاز به چیزی بیشتر داشت.. کات کردن معاملات خودش و از بین بردن اسم کیم ویکتور از صحنه به صحنه اون برگ ها کار وقت گیری بود و باعث شده بود جرم جههیون سبک تر بنظر برسه اما قرار نبود بزاره همه چیز همینطور باقی بمونه.
موبایل مخصوص کارش رو از توی کشوی میز بیرون کشید و با زدن دور کوچیکی ببین مخاطب هایی که همه از سابقه درخشانی برخوردار بودن با پیدا کردن اسم مورد نظرش روش فشرد و منتظر موند تا صدای مرد به گوشش برسه.
"ٱلیور.. تاجر جوون و خوش چهرهای که از قضا پاش به خلاف باز شده بود و گندهایی با جئون به بار آورده بودن که کافی بود سندی از معاملاتی که اسمی از اون دختر های بیگناه که بیرحمانه به بار های قاچاق و غیر قانونی فروخته شده بودن توش برده شده باشه تا کارش رو یکسره کنه، یا تک تک برگه هایی که جئون مجبور به امضا کردنشون شد تا رقیب دوره انتخابات خودش رو به درک واصل کنه و حالا اینطور بتونه راحت با کت و شلوار گرون قیمتش توی مجلس لبخند کریهش رو روی لب هاش بنشونه و یکی از اون صندلی های پشت اون میز طویل رو به تصاحب خودش در بیاره"میدونست زمین زدن جئون قرار نیست به راحتی یانگهو باشه اما غیرممکن هم نبود... ٱلیور با زدن ادیت ماهرانهای خلاصه تمام کثافت کاری های جئون میتونست کمک بزرگی بهش بکنه.
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗶𝗲𝗻 [ 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 ]
Romanceتهیونگ، یکی از مافیا های خطرناک کره، که برای انتقام مرگ همسرش از نخست وزیر کشور تصمیم بر دزدیدن پسرش میگیره... ولی فقط داستان مرگ همسرشه...؟! جونگکوک عاشقی که با سن کمش عشق این مرد رو توی سینه داره و با اذیت هایی که از طرفش میشه میتونه به زندگی ادا...