Part 4 ; blood bath

1.7K 215 130
                                    

نگاه بی‌‌حوصله‌ای به فضای باشکوهِ عمارت پدرخوانده انداخت و از برقرار کردن تماس چشمی با مهمونا که روی صندلیای مخصوصشون نشسته بودن، اجتناب کرد.

همه جز خانم‌ها کت و شلوار پوشیده بودن، حتی خودش! چیزی که هیچوقت توش راحت نبود.

جو به طرز عجیبی سنگین بود و می‌تونست صدای سکوت رو بشنوه.

این بار نگاهش رو به تئودور و مابقی پسرا که کنارش لاین شده بودن داد، سرش رو به سمت رئیس خم کرد و به آرومی پرسید:
« چرا همه خفه خون گرفتن؟ »

رئیس متقابلاً سرش رو خم کرد و لب زد:
« اگه سرتو دوست داری سعی کن تو ام بگیری هاتی، پدرخوانده سابق الاناست که برسه. »

تک سرفه آرومی زد و سرش رو صاف کرد:
« ما احترام زیادی براش قائلیم، فراموش نکن. »

جونگ‌کوک هوفی کشید و کتی که روی شونه‌های پهنش انداخته بود رو تکوند.

جونگ‌کوک هوفی کشید و کتی که روی شونه‌های پهنش انداخته بود رو تکوند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝗥𝗲𝗱𝗿𝘂𝗺 | 𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩Where stories live. Discover now