Part 17 ; ride or die

1.6K 205 64
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

نگاه خمارش رو به آسمونِ تیره‌ی شب داد و به موتور عزیزش تکیه زد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


نگاه خمارش رو به آسمونِ تیره‌ی شب داد و به موتور عزیزش تکیه زد.
دودِ ماری‌جوانای مابین انگشتاش رو بیرون داد و برای لحظاتی چشماش رو بست و بعد نفس کوتاهی گرفت، از صبح تا به حال دود کردن رولِ عزیزش که حتی نمی‌تونست اون رو برای ثانیه‌ای از خودش جدا بکنه تقریباً تبدیل به آرزو شده بود.

و دقیقاً چرا؟ بعد از تهدیدای جدی مارتیم که اثری از شوخی بین اون‌ها دیده نمی‌شد به دستور مرد بزرگ‌تر، برای سلامتی قلب دردناکش حق کشیدن اون « گوه » رو نداشت!
اما جونگ‌کوک قرار نبود ترکش بکنه، هیچوقت حتی به همچنین چیزی فکر هم نکرده بود، اینکه تا آخر عمرش به سراغ ماری‌جوانا نره؟ دقیقاً مثل یه کابوس بنظر می‌رسید.
حتی قلب درد فاکیش رو به جون می‌خرید، اما ترک چیزی که کل زندگی بدبختانه‌ش رو در بر گرفته بود رو به هیچ وجه!

کل روز رو از ترس مارتیم نتونست چیزی دود کنه و تمام مدت رو با بدن درد همراه با اعصابی ضعیف و کلافه گذروند.
به قدری پرخاشگر شده بود که سر یه سری موضوع هرچند بی‌ارزش، چندتا از پسرا رو به باد کتک گرفته بود!
فقط دلش می‌خواست کله یکی رو خورد بکنه.

𝗥𝗲𝗱𝗿𝘂𝗺 | 𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩Where stories live. Discover now