Part 34 ; marry me

1K 181 93
                                    

« چندین ماه بعد، مانائوس، برزیل »

« هِی! جنس می‌خوای؟ »
جِی سیگارش رو از گوشه‌ی لب‌هاش برداشت و اخمی تحویل پسر جوون داد.
« به قیافه‌ی من می‌خوره معتاد باشم؟ »

پسر کمی متفکر شد و به ماشین پشتیش تکیه زد.
« قیافت شر می‌زنه! حالا می‌خوای یا نه؟ »
جونگ‌کوک با انگشت اشاره موهایی که با گذشت چند ماه بالاخره بلند شده بودن رو خاروند و زیر لب غر زد:
« بچه‌های تخم جن این روزا... واقعاً... »
« می‌گیری یا نه؟ علافمون کردی دو ساعته! »

جِی با اعصابی که همچنان ضعیف بود نفسی کشید و بعد با گرفتن یقه‌ی پسر با دست آزادش و کوبوندن تنش به ماشین پشتی روی صورتش مجدداً غرید:
« ببین بچه جون! من این همه ماه پدرم در نیومده و این کصشر رو نذاشتم کنار که از تخمام آویزون شی! »

برخلاف خشونت جمله‌ی قبلش، با دیدن قالب تهی کردن پسر، یقه‌ی چروک شده‌ش رو صاف و رها کرد.
« بهت توصیه می‌کنم تو هم سمت این کصشرا نری گل پسر. »
« من... من برای فرانکوها کار می‌کنم! نمی‌تونم بیام بیرون رئیسشون بیچاره‌م می‌کنه! »

جِی که برای لحظاتی یاد گذشته‌ی خودش افتاده بود بی‌حرف پسر رو نگاه کرد و بعد از کشیدن نفسی، چند قدم به عقب برداشت و به دود کردن سیگارش ادامه داد.
«  حق با تو ئه، جیمین از تخم آویزونت می‌کنه. »
« جیمین؟ »

با عجله به سمت دفتر که کمی دور بود قدم برداشت تا بیشتر از این دیر نکنه و دستش رو روی هوا خطاب به پسر تکون داد.
با صدای بلندی گفت:
« بیخیال، برای هر کی که شیاف می‌کنی فقط خودت نکش، مگر اینکه بخوای بی‌افتی لب جوب. »

 »

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
𝗥𝗲𝗱𝗿𝘂𝗺 | 𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩Where stories live. Discover now