_ ده مین دیگه اونجام
_ نیم ساعت پیش هم همینو گفتی
_ دوسِت دارم ، میبینمت
و تلفن روی سونگمین قطع شد
بعد از فوت کلافه ای به پسرش که خوابیده روی شکم در حال بازی با اسباب بازی هاش وسط پذیرایی بود نگاه کردمینهو تو تیشرت زرد مینیون و شلوارک آبی طرح لی در حال کوبوندن سر بتمن به ماشین فلزیش بود و همزمان با حرص پستونک زرد رنگش رو می میمکید
سونگمین بعد از چند دقیقه خیره شدن به خشم بی هدف پسر شش ماهه با یاد آوردن چیزی به سمت اتاق دوید و پوشه زرد رنگ مدارک رو از بالای کمد در آورد
_ شت خوب شد یادم اومدبا صدای گریه مینهو سریع با پوشه زرد از اتاق بیرون اومد
_بابا اینجاست مینهویاو گریه مینهو بلافاصله با دیدن چهره آشنای انسانی که اهمیتی به اسمش نمیداد متوقف و دوباره سرگرم کوبیدن سر بتمن به ماشین مشکی رنگ شد
با به صدا در اومدن آیفون و ظاهر شدن تصویر بزرگی از بینی چان با برداشتن ساک آبی پر رنگ مینهو و جداکردن پسر شیش ماهه ناراضی از اسباب بازی هاش به بیرون از در واحدشون دوید و با سوار شدن به آسانسور به طبقه پایین رفت
بعد باز شدن در آسانسور چان با گرفتن زیر بغل مینهو پسر رو از همسرش گرفت و بعد از بالا آوردن مقابل صورتش نگه داشت
_سلام پسر عصبانی بابا
مینهو پلک بی حسی زد و برای جلوگیری از هرگونه حمله ی تفی ای از طرف مرد بزرگ دست کوچیکش رو روی دهن اون انسان لوس قرار داد
_ آنیانگ چاگی
سونگمین با مخاطب قرار گرفتنش از طرف چان هوم خسته ای گفت و در سمت کمک راننده روباز کرد و بعد از جا گیر شدن مینهو رو از همسرش گرفتچان سوار ماشین شد و بعد از نگاهی به صورت گرفته سونگمین ، کمربند پسر کوچک تر رو با خم شدن رو بدنش بست و تو راه کامی از لب های پوتی شده ی همسر و لپ های اویزون پسرش گرفت
مینهو با هل دادن صورت چان و ناله ی بلندی اعتراضش رو به تفی شدن صورتش نشون داد
چان خواست به روتین همیشگی بوسه ی خودش و گربه کوچولوش بخنده اما با دیدن سکوت ادامه دار سونگمین حتی بعد از بوسه کمی جا خورد
اینجور مواقع معمولا با سیل فحش های سونگمین و یا کتک های رگباری برای حمله بی مقدمش روبه رو میشد
همونطور که ماشین رو روشن میکرد نگاه نگرانی به پسر کوچک تر انداخت
_ چاگیا؟
_ عزیزم ؟
_ جوابمو نمیدی؟
_مونگی؟
_ مونگ مونگ؟
_مونگا؟
سد سکوت سونگمین بلاخره شکست و با خنده هومی زیر لب گفت_ چیزی شده؟گرفته به نظر میای ، مینهو خستت کرده ؟
_ نه فقط اضطراب دارم_ برای واکسن مینهو ؟
YOU ARE READING
You are my spring
RomanceToday I love you more than yesterday امروز بیشتر از دیروز دوستت دارم And tomorrow I will love you more than today و فردا بیشتر از امروز And , it's not my debility و این، ضعف من نیست It's your power قدرت توست ... کریستوفر و سونگمین بعد از سه سال زندگ...