Potato shake

259 43 30
                                    


_ یک شیک انبه ، یک نسکافه و دوتا چیزکیک شکلات ، امیدوارم لذت ببرید

فلیکس با لبخند سفارش دختر و پسر جوان رو تحویل داد

خواست به سمت صندوق برگرده که با مخاطب قرار گرفتنش از طرف پسر دوباره به سمت اونها برگشت

_ ببخشید دوست من از شما خوشش اومده و میگه که خیلی کیوتین و دوست داره گازتون بگیره

پسر با انگشت به دختر روبه روش که صورتش رو با خجالت توی دستاش پنهان کرده بود اشاره کرد

_ اوه ، ممنون ؟

فلیکس با لبخند گیجی گفت و خنده ی موذبی کرد

پسر تکه کاغذی رو به سمت فلیکس گرفت و ادامه داد

_ خوشحال میشه باهاش تماس بگیرید

دختر بیچاره کم کم از روی صندلی به زیر میز نقل مکان کرده بود و فقط قسمتی از موهای مشکیش دیده میشد

یونبوک برای جلوگیری از موذب شدن بیشتر دختر ، کاغذ رو از پسر جذاب روبه روش گرفت و بعد از تشکر کوتاهی به سمت کانتر ابتدای سالن رفت

چهره ی دختر رو ندیده بود اما بنظر نمیومد ادم بدی باشه و از طرفی دیگه از سینگل بودن خسته شده و دلش میخواست حتی برای اثبات به هیونگاش هم که شده سر یک قرار واقعی بره
موهای بلندش رو از جلوی صورت به پشت گوش انتقال داد و نگاه دزدکی ای به محل نشستن دو دوست انداخت و با دیدن اینکه پسر هیکلی چطور از دختر ظریف روبه روش کتک میخوره سرگرم شده خندید

_ پس فیلبوک ما بلاخره تصمیم گرفته طلسم سینگلی رو بشکونه و بعد از ده ها پیشنهاد بلاخره افتخار آشنایی به یکی از صدها طرفدارانش بده

هیونجین با لباس های تماما مشکی که آستین هاشو تا بالای ساق دستهاش بالا زده و موهایی که بالای سرش بسته شده بود کنار پسر کوتاه تر ایستاد وبعد از انداختن یکی از بازوهاش دور گردن لیکس کنار گوشش زمزمه کرد

لیکس خنده ای از برخورد نفس های پسر بلند قد به گوشش کرد و با هل دادن صورت هیون سعی کرد تا حد امکان بین خودشون فاصله ایجاد کنه

_نکن الان جونگین می‌بینتمون برات دردسر میشه

_ پارم می‌کنه

صدای خنده هردو نفر بلند شد و توجه چند تا از مشتری های کافه رو به خودش جلب کرد

فلکیس برای بار صدم در اون روز موهاش رو از جلوی چشم ها کنار زد و به حرف اومد

_ هنوز مطمئن نیستم که می‌خوام بهش زنگ بزنم یا نه ، از یک طرف دلم میخواد یه رابطه عاشقانه رو شروع کنم و از طرف دیگه حس میکنم هنوز امادگیش رو ندارم

پسر بزرگتر همانطور که در جواب حرف های فلیکس سر تکان میداد پشت صندلی پسر ایستاد و بعد از جمع کردن دسته ای از موهای بلندش اون هارو با کش موی مشکی رنگی پشت سرش بست

You are my springOù les histoires vivent. Découvrez maintenant