Flashback /
در با شدت باز و سونگمین با تیشرت و شلوارک نازک راحتی در حالی که سرش و شونه هاشو به سمت زمین متمایل کرده بود وارد اتاق شد و بعد از پرت کردن کیفش به سمت صندلی گوشه اتاق ، بدون توجه به نگاه ترسیده چان خودش رو روی تخت یک نفره انداخت و بدن لاغرشو به زور کنار پسر بزرگتر جا کرد
چان دستی به موهای لخت پسر کشید و به همشون ریخت
_ هی پاپی ساعت چنده ؟
سونگمین کشش عمیقی به بدنش داد و سرش رو توی سینه هیوگش قایم کرد
_ غر نزن آجوشی_ یا ! ساعت پنج و سی و دو دقیقست و جناب عالی قرار بود سه و نیم اینجا باشی اگه بخوای اینطوری پیش بری نمیتونیم درس هاتو تموم کنیم
_ به یه ورم! من خستم و میخوام بخوابم توهم همینجا میمونی و اعتراضی هم قبول نمیکنم
چان از میزان پررو بودن پسر کوچیک تر خنده ای کرد و بدنش رو به طرف سونگ چرخوند
_ کیم سونگمین چیزی به امتحانات میان ترمت نمونده و تو هنوز نصف درس هاتو دوره نکردی
سونگمین یک دور کامل چشم هاشو تو کاسه چرخوند جوری که پسر بزرگتر مطمئن بود یک لحظه سیاهی چشم هاش رو از دست داد
_ به تخــــقبل از اینکه بتونه حرفش رو کامل کنه چان با کف دست دهنش رو بست
_ هی هی حرف های بد ممنوع
چان با خیس شدن کف دستش با فریاد متعجبی اون رو از روی دهن سونگمین برداشت و با چشم های گرد به نیشخند شیطنت بار پسر کوچک تر خیره شد
_ یاااا دستم تفی شد
_دفعه بعد بقیه جاهاتم تفی میکنم
چند دقیقه سکوت و خیره شدن های بی هدف دو پسر به چشم های هم کافی بود تا چان برای هدایت کردن ذهن منحرف شدش به چیز های مثبت از جا بپره و با گرفتن دست سونگمین اون رو به سمت حیاط پشتی خونه بکشونه
با رسیدن به پناهگاه همیشگیشون روی زمین مخملی مرطوب نشستند و بی هدف به آسمان آبی بهاری خیره شدند
چند دقیقه سکوتشون با صدای زمزمه وار سونگمین شکست
_ هیونگ همیشه برام سوال بود که چرا انقدر درس میخونی ؟
چان بعد از کمی فکر اروم جواب داد_میخوام برم خارج از کشور و درسمو ادامه بدم ، بعد هم توی یه شرکت خوب استخدام بشم ،ازدواج کنم ، بتونم برای همسر و بچه هام هرچیزی رو فراهم کنم و ...زندگی خوبی رو داشته باشم
سونگمین موذب چشم هاشو دزدید و مشغول بازی با نخ بیرون زده از دوخت شلوارکش شد_ پس..من چی ؟
_ چی ؟
_ من چی ؟ من توی آیندت جایی ندارم؟
![](https://img.wattpad.com/cover/368389439-288-k982770.jpg)
YOU ARE READING
You are my spring
RomanceToday I love you more than yesterday امروز بیشتر از دیروز دوستت دارم And tomorrow I will love you more than today و فردا بیشتر از امروز And , it's not my debility و این، ضعف من نیست It's your power قدرت توست ... کریستوفر و سونگمین بعد از سه سال زندگ...