• فلش بک •
_هیونگ بیا تمومش کنیم من که دیگه نمیکشم
_ فقط سه ساعته که شروع کردی سونگ
_ اااااه
چان نگاه کوتاهی به بازیگری ناشیانه پسر کوچکتر انداخت و صفحه ی دیگری ورق زد
سونگمین همیشه همینطور بود،پسری به شدت باهوش اما فراری از هرگونه درس و یکجا نشینی
روتین روزانه دو پسر اینطور بود که به درخواست آقای کیم ،چان بالای سر سونگمین مینشست و مشغول خواندن درس های خودش میشد
به محض مشاهده نشانه ای از عدم تمرکز و یا بازیگوشی سونگمین مرتب بهش تذکر می داد و هر از چند گاهی به سوالات نا تمام پسر کوچکتر چه مربوط به درس و چه خارج از اون پاسخ میداد
در مقابلش ، سونگمین هرکاری برای فرار کردن از درس های روزانه اش انجام میداد
برای تصاویر سیاه و سفید دانشمندان و مفاخر گوشه و کنار کتاب ها شاخ و سبیل و خال میکشید ، دندان های تیزش رو توی گوشت دست و شانه هیونگش فرو می برد ، حشرات رهگذر رو انگشت می کرد ، به زمین و زمان فحش میداد و با افراد خیالی دعوا می افتاد ، روی کتاب ها لم میداد وچرت می زد ، موشک های کاغذی درست می کرد ، دور اتاق می چرخید و دست هاش رو تکون میداد ، موهای چان رو خرگوشی میبست ، با صدای بلند زیر آواز میزد و اهمیتی به اینکه با تریلی از روی تمرکز پسر بزرگتر رد میشه نمیداد
البته همه ی این داستان ها مربوط به تایم های پر انرژی پسر بود
زمان هایی که زیادی خسته میشد و یا تمام توان بدنیش رو در اثر کرم ریختن روی چان و اشیاء اطراف استفاده می کرد فقط می نشست و با سوالات بی پایان و بهانه های فضاییش دهان پسر بزرگتر رو سرویس میکرد″ هیونگ گشنمه ″هیونگ تشنمه ″هیونگ دقت کردی باسن آقای پارک چقدر خوش فرمه ؟ ″ هیونگ دستشویی دارم ″هیونگ میدونستی سال دیگه نصف ۳۶ سالت میشه ؟ ″هیونگ بنظرت اولین کسی که ساعت رو اختراع کرد از کجا میدونست ساعت چنده ؟ ″هیونگ تا حالا به باسن آقای پارک دست زدی؟ ″ هیونگ بنظرت اول مرغ بوده یا تخم مرغ ؟ ″ هیونگ شوخی نمیکنم باید یکبار به باسن پارک دست بزنی به پوست چروک و سر کچلش نگاه نکن خیلی خوب چیزیه ″
اینها فقط یک درصد از حجم درگیری روزانه ی چان و سونگ بود
_هیونگ دارم از گرسنگی تلف میشم_ما تازه ناهار خوردیم !
سونگمین نفس حرصی کشید و خودش رو به پشت روی تخت انداخت و بعد از آویزون کردن سرش از گوشه تخت ، ساق های برهنه پاهاش رو به دیوار تکیه داد و از حس بی هوشی خفیفی که به دنبال آویزون بودن سرش به وجود اومده بود لذت برد
YOU ARE READING
You are my spring
RomanceToday I love you more than yesterday امروز بیشتر از دیروز دوستت دارم And tomorrow I will love you more than today و فردا بیشتر از امروز And , it's not my debility و این، ضعف من نیست It's your power قدرت توست ... کریستوفر و سونگمین بعد از سه سال زندگ...