چپتر پنجاه و یک - آخرین رقص🎼Che vuole questa musica stasera? - Pepino Gagliardi
🎼James Tw - You & Meاما جواب یه نه سریع بود که زین تقدیمش کرد.
مرد بزرگتر سرش رو عقب کشید و از ذهنش گذشت؛ چه غلطی میخواست بکنه؟
الان موقعیت مناسبی بود که امیالش کنترل اعمالش رو به دست بگیرن؟
اصلا لیام توی شرایطی بود که بتونه اینو قبول کنه؟
لیامی که فکر میکرد حالش خوبه و حتی با میل خودش به سمتش اومد در نهایت پسش زد، لیامِ الان که توی شرایطی به مراتب بدتر از قبله.
چقدر احمق بود.- ممنون بقیهاشُ خودم انجام میدم.
با بلند شدن صدای لیام، لبه وان رو چنگ زد و سر پا شد و با عجله از سرویس بیرون رفت.
با رفتنش لیام نگاهش رو روی در بسته داد.
اگه میخواست با خودش صادق باشه واقعا از زین قدردان بود که جلوتر از این نیومد و عقب کشید چون اصلا دلش نمیخواست اتفاق توی ویلا تکرار بشه، دلش نمیخواست بدنش دوباره زین رو پس بزنه.
مهم نبود خودش تا چه اندازه میخواد ارتباط فیزیکی با زین داشته باشه به محض اینکه از یه حدی فراتر میرفت بدنش واکنش نشون میداد و لحظات دردناک گذشتش طوری براش تکرار میشدن که انگار همین الان در حال تجربه کردنشونه.به خاطر اتفاقی که افتاد دیگه حتی توی مود شستن خودش هم نبود پس دست سالمش رو به لبه وان گرفت و نشست. مکثی کرد تا سرگیجه ناگهانیش از بین بره و بعد خیلی محتاط از وان بیرون اومد.
به خاطر خروج سریع زین از حمام، دوش سیار همچنان باز بوده و کف زیر پاش تماماً خیس. خم شد و دوش رو بست. حینی که مراقب بود لیز نخوره خودش رو به رختآویز کنار آینه بالای روشوری رسوند و حوله تن پوشی از روش برداشت. به سختی حوله رو پوشید و آتلش رو برداشت. به سمت در خروجی رفت، زمانی که وارد اتاق زین شد خود اون مرد رو مقابل کمد دیواری دید.- من میرم به اتاق خودم.
به حرف اومد و بدون اینکه منتظر جوابش بمونه از اتاق بیرون اومد و وارد اتاق کناری شد.
نفسش رو آسوده بیرون فرستاد آتل رو روی میز داخل اتاق گذاشت و لباس زیری از داخل از یکی از کشوعای کمد بیرون آورد. گره حولهاش رو باز کرد و درحالی که براش سخت بود فقط از یک دستش استفاده کنه لباس زیرش رو پوشید.چشمی به تلاشش چرخوند و حس کرد دوباره سرگیجه سراغش اومده قصد کرد به سمت تخت بره و بشینه اما صدای اومدن زین به اتاق رو از پشت سر شنید.
به آرومی چرخید زین که لباس سفیدی به دستش بود به جلو قدم برداشت، بهش که رسید تیشرت رو روی کشوی بیرون اومده گذاشت.- بذار کمکت کنم.
گفت و یکی دیگه از کشوها رو بیرون کشید و شلوار مشکی رنگی از داخلش بیرون آورد.
YOU ARE READING
Sweet Grief
Fanfiction" به خونهی من خوش اومدی پین کوچولو... قراره اینجا تبدیل به جهنمت بشه، طوری که برای فرار ازش مجبور بشی به خودم پناه بیاری..." کاپل: زیام (زین تاپ) ژانر: دراما، رومنس، انگست محدودیت سنی: NC 18+ کاور: ziam_malec