تهیونگ پسری بود که از بچگی در خانواده ای با اصول و قاعده بزرگ شده بود که حتی برای زمان مرگشم برنامه ریزی کرده بودن .
بیدارشودن، صبحانه ، کلاس زبان ،کلاس پیانو، کلاس شنا، ناهار ، بخواب ، لیدارشو، کلاس زبان ، کلاس سوارکاری ،کلاس های اموزشی و....
تو این برنامه ریزی خبری از بازی با بچها و تفریح محبت مادرانه یا محبت پدرانه ای نبود فقط رباط وار بزرگ شدن بود.
برای همین تهیونگ اصلا متوجه بزرگ شدن خودش نشود و سیل کمبودهایی که گریبانگیرش بودن.
بعدازتموم شدن دانشگاه در امریکا به سئول برگشت تا جانشین پدرش در بزرگترین شرکت ساخت و ساز کیم بشه بعداز ۲ سال جا افتادن با دختر یکی از سهامدارها ازدواج کرد .
بعداز ۲ سال اولین پسرش بدنیا امد .
تهیونگ نه زنش و دوست داشت نه محبتی بلد بود به زنش بکنه و نه حتی زنش اونو دوست داشت زندگیشون فقط بر پایه ی پول میچرخید .
خیلی دوست داشت به پسرش محبت کنه و نزاره مثل خودش کمبودهاش زیاد بشه ولی متاسفانه نه خانواده اش و نه حتی زنش از این رویه خوشش اومد و با قاطعیت ازش خواستن به خودش بیاد باز با این حال وقتهایی که با پسرش تنها بود باهاش بازی میکرد یا صحبت میکرد و این راز بزرگ بین پدرو پسر بود.
تمام این ۲۸ سال زندگیش این شود که شنبه ها و یکشنبه ها فقط برای خودش در پنت هاس شخصیش دوروز بدون قانون و بدون محدودیت زندگی کنه
دوروزی که همراه با منشی وفادارش جانگ هوسوک میگذشت و فقط اون از رازهاش خبر داشت و همدم و همراه تهیونگ تو این ۱۸ سال بود .
YOU ARE READING
عشق در نگاه اول
Romanceتهیونگ پسری که رباتیک وار زندگی میکنه و تو خانواده ی محدود ودیکتاتوری بزرگ شده که از شانس با پسری تصادف میکنه که تو یک نگاه عاشق میشه اگه راستشو بگی پول و بهت میدم ؟ تو گی ؟ ژانر :رمانس ، بی ال ، فول اسمات #کوکوی #bts این فیک مناسب هر...