15🔞🔞🔞🔞

565 31 0
                                        

پشت میزکارش کارهای عقب افتادشو انجام میداد با صدای گوشیش سرشو بلند کرد گوشی و برداشت با دیدن شماره لبخندی زد و اتصال و برقرار کرد
《سلام نفسم خوبی؟》
《سلا.... ته اینموقعم داری کار میکنی؟ چشات ضعیف شده قوربونت برم؟ 》
سریع عینکو دراورد 《نه عزیزم چیزی نیست سرمو گرم میکردم خودت خوبی》
《اره تنهایی؟ یعنی ..اوم.. منظورم اینه خونه ی خودمونی؟》
لبخندش پررنگترازقبل شد خونه ی خودمون چقدر قشنگ تاحالا بهش فکر نکرده بود فقط خونه ی خودمون تو مغزش پلی میشود .《اره عشقم خونه ی خودمونم 》
《اااا جدی؟ اخه وسط هفته بود . ولش کن بهتر خوب برو روتخت ببینم 》
از پشت صندلی بلند شود سمت تخت رفت کمرشو به تاج تخت تکیه داد پاهاشو دراز کرد
《خوب خوبه؟ 》
《اره ببین منم رو تختم و گوشیو از صورتش دور کرد دوربین و از بالا به پایین تنش حرکت داد زاویه ی دوربین بدن خوش تراش پسرو که فقط یه باکسر تنش بود نشون میداد

🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞

پسر بزرگتر شده   عضله ای تر شده بود  تهیونگ لبخندش از بین رفت فقط محو تصویر بود اب دهنشو بزور قورت میداد
《خوب تو چجوری رو تختی؟ 》
《ها..؟! چی گفتی؟ 》
《ههه ته شیطون شدی؟ میخوای دوباره همون تصویرو ببینی؟》
ته ناخوداگاه سرشو پایین بالا کرد
کوک با خنده و شیطونی دوربین و نزدیک بدنش حرکت میداد دوربین و از سینهای برجسته اش شروع کرد و خیلی اروم بسمت پایین حرکت کرد از شکم تیکه اش عبور کرد و تا نزدیک عضوش تو همون زاویه نگه داشت جوری که تهیونگ عضو پسرو ببینه 《کافیه یا ادامه بدم؟ هووم؟ بیبی؟ 》
《ااادامه بده لطفا 》
صدای خندی پسر از پشت گوشی مشخص بود ولی ته محو اون بدن بی نقص عضوش نبض میزد بیشتر میخواست خود پسرو میخواست خیلی وقت بودبخاطر درگیری هاش کاری نکرده بود
《ککوووک خیلی خوشگلی ب ببدنت خیلی عالیه این چند وقت ورزش کردی؟》
《اره عزیزم بخاطر تو بدنم و اینجوری کردم خوشت میاد؟ دوسش داری؟ دوست داری اینجوری زیرم بگیرمت ؟هوووم؟》
《ن ن نکن کوک اینجوری اذیت میشم تو نیستی دیوونه میشم》
《دییونه شو ته زنگ زدم دیوونه ات کنم هی لباستو دربیار زودباش》
ککوووک محکم لب زد
《دربیار ته عصبیم نکن بدن فاکتی و میخوام ببینم اون مال منه پس میخوام مطمعن شم خوبه》
ته گوشی و کنار گذاشت و شروع کرد به باز کردن دکمه های لباس خوابش پیرهن و دراورد خواست بشینه لحن دستوریه کوک و شنید
《شلوارت مونده ته》
شلوارشو دراورد و محکم عضو بیدارشدشو فشار داد
《 هی هی دستتو بردار تا نگفتم بهش دست نزن خوبه حالا گوشیو مثل من از بالا اروم ببرتا پایین میخوام هیکل قشنگتو ببینم دلم براش تنگ شده》
ته با نفسهای محکم گوشی و از سینهاش اروم بسمت عضوش برد
《ته همینجا نگهش داد هیسسس دلم براش تنگ شده هنوزم همون مزه رو میدی؟ اه ته میتونی گوشیو یه جایی بزاری من کل بدنتم ببینم؟》
تهیونگ که بخاطر حرفای پسر تحریک شده بود با خماری سرشو اینور اونور کرد تا بتونه جا برای گذاشتن گوشی پیدا کنه بلند شود گوشیو جلوی صورتش گرفت
《کوک بزار بهت زنگ بزنم باشه؟》《 اه ته فقط زود باش 》
تهیونگ با شنیدن صدای نیازمند پسرش سریع قطع کرد صندلی و کنار تخت گذاشت گوشی و روش تنظیم کرد دوربین و روشن کرد زاویه اشو درست کرد سریع تماس تصویری و زد کوک سریع جواب داد
《وایی ته اوووف عجب زاویه ای درست کردی ته لاغر شدی؟》 کوک گوشیشو رو میز گذاشته بود و تصویر قشنگ زاویه کوک و عضو سخت شده اش که تو دستاش داشت پمپ میشود و نشون میداد تهیونگ نتونست با دیدن این صحنه خودشو کنترل کنه《 کوووک بدجوری تو خودم میخوامت اونم 》عضوشو پمپ میکرد و بالا پایین《 ته میشه میشه پاهاتو بالا بگیری سوراختم ببینم .》
تهیونگ پاهاشو با دستاش بالا گرفت و سوراخ نبض دارشو درمعرض دید قرار داد
《ته اییی ته میدونی هیچکی نمیتونه با سوراخ تو رقابت کنه عزیزم کاش بودم و تا میتونستم میخوردمش انگشتای فاکی قشنگتو بکن داخلش حالا》
تهیونگ مسخ شده فقط حرفای پسرو گوش میکرد انگشت اولشو با زور وارد کرد ناله ای از درد و لذت کشید 《افرین پسر خوب اروم تکونش بده فکر کن انگشتای منن خوب جا باز کن》  با تکون دادن انگشتش ناله ی بلندی کشید دومین انگشتم وارد کرد و قیچی وار تکون میداد 《اخخخ ته داری دیوونه ام میکنی لامصب》 ته که خوشش اومده بود تند تند انگشتشو داخل خودش میکوبید خیلی سعی میکرد به پروستاش بزنه ولی نمیتونست عمیق ضربه بزنه کلافه شده بود با هق هق گفت《 اه کوک انگشتام نمیرسن بیشتر میخوام》《 ته تو کشو اخر لباس که مال من هست ته کشو یه جعبه است برش دار استفاده کن زودباش هیسسس 》
همینجور که عضوشو بالا پایین میبرد لب زد لذت میبرد ولی اونجور که باید مزه نمیداد میخواست تو سوراخ پسر بکوبه انقدر محکم که نتونه صبحش راه بره با تجسم این صحنه اه بلندی کشید 《تهه زودباش 》
تهیونگ سربع کشوی اخر لباس کوک و باز کرد کامل همیشه باز میکرد ولی تاحالا ته کشورو ندیده بود با دیدن جعبه سریع بازش کرد با دیدن دیلدوی ویبره دار نسبتا کلفتی چشاش گرد شد سریع گرفت جلوی دوربین کوک《 این چیه ؟》《 افرین پسر پیداش کردی میخواستم اومدم ازش استفاده کنیم ایراد نداره الان و بعدا فرق نمیکنه لوب بزن بهش و داخل خودت کن و دکمه اش روشن کن بعدش داگی جلوی دوربین خم شو من ویو دیکتو با سوراخ پر شده اتو ببینم زود باش سریع 》
تهیونگ که عضوش از شدت درد تکون میخورد سربع هرچی پسر گفت و انجام داد خم شود دیلدو رو با سختی داخلش کرد و دکمه رو زد با روشن شدنش نالهای پر لذتش تو اتاق پیچید الان راضی بود چون اون دیلدو رو پروستاتش ویبره میرفت از لذت بقیه ی کارهایی که باید میکرد و یادش رفت فقط با چشمای نیمه باز و دهن باز مونده نالهای پر لذتی میکشید که با داد کوک به خودش اومد و سریع حالتشو عوض کرد الان راحت میتونست عضوشم هندجاب بده کوک خودشم ناله میکرد بعداز چندبار هندجاب دادن زیرشکمش پیچید با هق هق《 ک کو کوک من دارم میام 》《بیا قشنگم رو به دوربین بیا میخو ام کام قشنگتو ببینم》 ته با حس نزدیک بودن پشت کرد و جلوی دوربین ارضا شود دیلدو هنوز روشن بود و ته بیحال بود و با هر ویبره میپرید با بیحالی بدنشو خم کرد دیلدو رو خاموش و از خودش بیرون کشید با ناله ی بلند کوک چشماشو باز کرد تازه چشمش تصویر پسرش که رو صندلی نشسته و جلوی دوبین هندجاب میره و دید کام سفید دستاش خبر از ارضا شدنشو میداد《 کوک عاشقتم دلم تنگ شده برات》
《منم عاشقتم ته منم دلتنگتم》
《پس فردا میبینمت》

عشق در نگاه اولWhere stories live. Discover now