با باز شدن در سرشو از برگها بالا اورد
《قربان در خصوص حرف دیشبتون من صحبت کردم گفتن اگر ماهم زنگ نمیزدیم بخاطر مدارک اقای جئون درخواستشو قبول میکردیم بهش گفتم پروسه ثبت نام و کارهای اداریشو جلوتر بندازه که اول هفته اونجا بیاد که ماندگار بشه این کارمونم یه خورده هزینه برداشت》
《ممنونم ازت هیونگ پولش مهم نیست مهم سلامتیشه که باید از پدر دور باشه》
این هفته بدترین هفته ی زندگیش بود صورتش خوب شوده بود کبودیش تقریبا رفته بود صداشم کمی فقط خش داشت واقعا لگر شین تو زندگیش نبود قید همه چیزو میزد و با کوک فرار میکرد حیف که پاش بند بود
بعداز حموم بدون باکسر فقط روبدوشامبر پوشیده بود منتظر پسر بود مثل همیشه همه چی و اماده کرده بود یه جورایی امشب و فردا اخرین دیدارشون بود باید سنگ تموم میزاشت باید رو عقایدش پا میزاشت و دروغ میگفت با صدای زنگ سمت در روفت و باز کرد جونگکوک با دیدن پسر چشماشو بست نفس عمیقی کشید
《هووووم بوی بهار میاد اه اکسیژن من کفشاشو دراورد و سمت پسر پرواز کرد 》
یا بغل کردن پسر پاهاشو بلند کرد تهیونگ پاهاشو دور کمرش حلقه کرد دستاشم دور گردنش تو گردن پسر رفت و میبوسید و بد میکرد
《هی بدعادت نشو دیگه همیشه از در میام تو با یه بلوجاب تموم میکنی همزمان با حرفاش دستشو از لباس پسر سمت باسنش برد من .... هااا؟ ته هیچی نپوشیدی ؟ 》با خندی تهیونگ《 اخ اخ اشتباه کردی اژدها رو بیدار کردی میدونی ۲ هفته است از سوراخ قشنگت دور بود》🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
با اتمام حرفش سمت لبای پسر حمله کرد در جین بوسه بسمت اتاق رفتن تهیونگ با یکدست دکمهای لباس پسر و باز میکرد داخل اتاق شدن با کمک کوک لباسشو دراورد کوک نهیونگ و رو تخت انداخت وشلوارو باکسرشو دراورد خیمه زد روش کمربند روبدشامبر و باز کرد اتصال لباشونو قطع کرد 《هوووم الان حموم بودی ؟ اوهوم من عاشق این بوی بدنتم ته داگی شو سریع باش》 تعیونگ سریع بلند شود قبل از برگشتنش روبدوشامبرو کوک از تنش دراورد و یه گوشه ای پرت کرد بمحض قرار گرفتن پسر در پوزیشن مهلت تجزیه و تحلیل نداد شروع کرد به لیسیدن و میک زدن و گاز گرفتن سوراخ پسر تهیونگ فقط ناله های بلند میکشید و مثل مار میپیچید بخودش《 اه کوک بس...بسته خواهش ... میکنم》 کوک زبونش و از سوراخ سمت بالزهای پسر برد و انگشت سبابشو وارد سوراخ کرد اه پر لذت پسرو دراورد همینجور که بالزهاشو میمکید انگشت دومم وارد کرد و قیچی وار تکون داد اییییی فاااک اه کوک کلشو رو تخت گذاشت و خودشو سمت عضو پسر سر داد با لیسی به طول عضوش زد که با جمع شدن ماهیچهای سوراخش نشون از لذت پسر میداد لیسی به رون پاش زد وقتی احساس کرد ماهیچها شل شدن انگشت سومم وارد کرد ای درد ناک پسر بلند شود کوک عضو پسرو سریع داخل دهانش برد که حواسشو از درد به لذت پرت کنه انگشتاشو دایره ای تکون میداد که جا باز کنه همیجورهم عضو پسرو بلوجاب میداد ته لذت زیادی و تجربه میکرد《 اههه... کوک ... من دارم ... مییااام..》 با حرف تهیونگ کوک سریع عضو پسر و انگشتاشو دراوردکه بااعتراض پسر مواجه شود سریع بلند شود از رو میز روان کننده روبه عضو خودش زد و با یه حرکت کل عضوشو وارد کرد تهیونگ با ورود عضو پسر ایی از درد گفت ولی قبلش چون اماده بود خیلی زیاد نبودبا تکون دادن باسنش بپسر فهموند که حرکت کنه ولی کوک کمر پسرو محکم گرفت که تکون نخره چند بار عضوشو دراورد و محکم تو مسیر پروستات پسر وارد میشود با لرزش پسر دوباره کارشو تکرار میکرد
VOCÊ ESTÁ LENDO
عشق در نگاه اول
Romanceتهیونگ پسری که رباتیک وار زندگی میکنه و تو خانواده ی محدود ودیکتاتوری بزرگ شده که از شانس با پسری تصادف میکنه که تو یک نگاه عاشق میشه اگه راستشو بگی پول و بهت میدم ؟ تو گی ؟ ژانر :رمانس ، بی ال ، فول اسمات #کوکوی #bts این فیک مناسب هر...