سلام بچها ..
یکم از داستان میره عقب به لحظه ای که بومگیو به افتر پارتی نمیاد و به جاش میره جای دیگه ای .
.
.
.داخل ماشین نشسته بود داشت سمت اون کافه ای که مرد بهش آدرس داده بود میرفت .
قفل تلفون و باز کرد پیام اون مرد روی صفحه اش نمایان شد :- کی میرسی ؟
بومگیو در جواب پیام اون مرد نوشت :
- تو راهم .. یکم دیگه میرسم .
بعد از. چند دقیقه درست کنار اون کافه کنار دریاچه رسید و از ماشین پیاده شد .
با وارد شدن به کافه دید تنها یه مرد روی صندلی کنار پنجره نشسته بود که اونم کسی نبود به جز چانگبین .
با قدم های بزرگ سمت اون میز رفت و بعد از کشیدن صندلی روی اون نشست .
مرد بزرگ تر با نگاه های سردش گفت :
- انسان یه سلامی میده .
- وقت برای این بچه بازی ها ندارم آقای دکتر ، بریم سر اصل مطلب .
- باشه .. هرجور راحتی . " پوزخند "
با بومگیو دستاش و به هم حلقه کرد و شروع کرد به حرف زدن :
به من اصلا مربوط نیست که تو و هیونجین در گذشته با هم چه مشکلی داشتین ، یا اینکه بین فلیکس و هیونجین در گذشته چی بوده ، من فقط و فقط یه چیز میخوام .. اونم فلیکسه .
من بهت مدارک فلیکس و میدم و تو باید فلیکس و درمان کنی ، همزمان هیونجین .. هبونجین مانع بزرگی سر راهمونه ، اون باید برداشته بشه .
مرد با خشم سمت اون پسر نگاهی انداخت و گفت :
- تو داری میگی جون کسی رو نجات بدم و در کنارش جون یکی دیگه رو بگیرم ؟
نه آقای چوی .. من دیگه گذشته رو فراموش کردم ، کاری ام به هیونجین ندارم .بومگیو نفس عمیقی کشید و گفت :
- تو جون اونو نمیگیری .. فقط اونو راضی میکنی تا قلبش و به فلیکس اهدا کنه .
اینجوری هیونجین میمیره بدون اینکه کسی اونو بکشه و فلیکس هم نجات پیدا میکنه .مرد از روی میز بلند شد و گفت :
- ببین آقای چوی ، قلب فلیکس هیچوقت مال تو نبوده ، هیچوقت مال تو نیست و هیچوقت مال تو نخواهد شد ، فهمیدی ؟
تو هر کاری ام که بکنی ، هر چقدر هم که تلاش کنی هیچوقت نمیتونی فلیکس و داشته باشی .. همونطور که من هیچوقت نتونستم هیونجین و داشته باشم .
فلیکس نیاز به پیوند قلب داره ، به روی چشم من انجام میدم تا دوباره زندگی جدیدی بهش بدم اما .. این کار و فقط زمانی انجام میدم که فلیکس و ول کنی تا دوباره برگرده به هیونجین .مرد بعد از گفتن حرفاش از کافه بیرون شد و بومگیو رو با کلی خشم و حسادت درون تنها گذاشت .
YOU ARE READING
My wish "Hyunlix"
Romance( کامل شده ) هوانگ هیونجین مدل معروف ورساچه روزی با پسری با اسم لی فلیکس میکاپ آرتیست آشنا میشه. اما چی میشه تقدیر سرنوشت اونارو با عشق ابدی گره بزنه و هردو یه دل نه صد دل عاشق هم بشن ؟ کاپل : هیونین ، هیونلیکس ،مینسونگ ژانر : عاشقانه، مثلث عشقی،...