engagement - ²¹

169 24 12
                                    

یک هفته بعد -

بعد از گذشت یک هفته بلاخره تصمیم نهایی رو گرفت و درخواست برگشتن دوباره به صنعت مد و قبول کرد .
جلوی در کمپانی گوچی وایساده بود و یاد زمان قدیم که درست تیپ و استایلش مثل همین الان بود .
الان دوباره شده بود همون مینهویی که پسر سنجابی بهش هفت سال پیش دل داده بود .
تغییر فوق‌العاده ای کرده بود ، دیگه اون مینهوی نویسنده ای که یه عینک میزاشت و کت و شلوار میپوشید از یاد رفته بود .. درواقع زمانش تموم شده بود .

حالا با برگشتن به صنعت مد می‌تونست دوباره و دوباره رابطشو با جیسونگ درست کنه چون بلاخره الان هردو دوباره تو یه کمپانی کار میکردن .

با وارد شدن به داخل کمپانی صدای تشویق کارمندانی که همه هفت سال منتظر دوباره برگشتن ستاره جهانیشون بودن بلند شد .
همون‌طور که فکرش و میکرد نگاه های سنگین جیسونگ روش قفل شده بود اما تنها جیسونگ نبود که نگاهی سنگینی داشت ، نیکی .. نیکی هم نگاه های سنگین و پر از عشقی به مین هو داشت اما مینهو هیچوقت نمیتونست عشق نیکی رو بپزیره چون نیکی برای مین هو مثل یه برادر کوچیک تر و یا یه دوست خوب بود .

سلامی به همه داد و عینک هاش و از چشم هاشو پایین کرد و توی جیبش گذاشت .
دستی به موهاش کشید و اونارو بالا زد .

- خیلی خب .. بعد از هفت سال دوری از صنعت مد دوباره برگشتم ، آیا همه کی خوشحالید ؟

صدای بله گفتنای همه بلند شد ، مخصوصا دختر هایی که همه گرفتار جذابیت مین هو بودن .

از بین همه اون دختر ها سولیون کم کم نزدیک مین هو شد و دستاش رو رو به هوا گرفت ، مین هو هر دو دست دختر رئیس کمپانی و گرفت .

- واقعا خوشحالم که برگشتی مین هو ، گوچی به ستاره ای مثل تو نیاز داره .

مینهو لبخندی زد و گفت :

- از قدر دانی شما واقعا متشکر خانم بانو سولیون ، پایین شد و بوسه ای روی دست سولیون گذاشت اما همزمان نگاه کوچیکی به جیسونگ انداخت که به شدت اخم هایش به هم رفته بود .

پوزخندی زد و دست های دختر و ول کرد و گفت :

- خیلی خوب .. باید از کجا شروع کنیم ؟

سولیون با لبخند زیبایی به مرد گفت :

- امروز واسه طرح های جدیدی که به تازه گی دوخته شدن باید عکس برداری کنیم .

- عالیه .. پس بریم سمت اتاق عکس برداری .

.
.

لباس های که مینهو پوشیده بود همه طرح های بود که تو این یک هفته جیسونگ طراحی کرده بود .

همون‌طور که سولیون دست هاش دور گردن مین هو بود ، پوزخندی زد و گفت :

- فکرش و نمی‌کردم این لباس ها آنقدر بهت بیاد و اندازه باشه .

My wish "Hyunlix"Where stories live. Discover now