I don't want to leave - ⁰⁹

355 38 9
                                    

فلیکس گفت : چرا ؟

- مگه آدم نباید هوای کسی که دوستش داره رو داشته باشه ؟

فلیکس بعد شنیدن این کلمه از دهن هیونجین قند تو دلش آب شد و همزمان لپ های پر از ستاره ایش گل افتاد یعنی واقعا واقعا اون پسر عاشقش شده بود یا فقط یه حس زود گذر بود ؟
آره دقیقا یه حس زود گذر بود....

+ این فقط یه حس زود گذره...

- چرا اینطوری فکر می‌کنی ؟

+ چون تو این دنیا همه وی میگذره و هیچی بجز یه قلب شکسته باقی نمی‌مونه....

- می‌ترسی اینکه قلبتو بشکنم ؟ یا با احساسات بازی کنم ؟

+نه هیچکدوم....فقط میترسم اینکه ترک کنم یا ترک بشم.

تمام این مدت داشت بیرون و نگاه میکرد اما بعد از شنیدن این کلمه فلیکس سریع صورتشون چرخوند سمت فلیکس و با صورت به اخم آغشته ی فلیکس خیره شد..

+ من بیماری قلبی دارم....وقتایی که یکم فکر و استرس میکنم قلبم درد می‌کنه...وقتی گریه کنم یا خوشحال نباشم قلبم تیر می‌کشه....بعضی وقتا احساس نفس تنگی میکنم فکر میکنم قراره بمیرم ولی بازم انگار براش زوده.
بعد از تموم کردن حرفش به چشم های هیونجین خیره شد.

کم کم داشت بغض میکرد از حرفهای پسر کنارش.
چطور ممکن بود اون پسر آنقدر مظلوم و ناراحت باشه ؟
چرا باید آنقدر درد و تحمل میکرد ؟ استرس اینکه چند روز دیگه قراره زنده بمونه داشت دیوونش میکرد ؟ نکنه می‌ترسه ازینکه یه روز همه رو ترک کنه ؟

هیونجین بعد از افکاری که یهو بهش دست داد نتونست بغضشو بگیره و یهو یه قطره از اشکش از چشمش سرازیر شد و از روی گونه‌ی بی نقصش پایین ریخت.
فلیکس با دیدن اشک هیونجین احساس کرد قلبش داره هزار تیکه میشه..

+ نه تو چرا گریه می‌کنی ؟ لطفاً نمی‌خوام بخواطر من ناراحت باشی.

- اگه قرار باشه تو توی این دنیا نباشی پس منم نمی‌خوام باشم.. چون این زندگی بی تو معنی ندارد و منم نمیخوامش...حتی اگه لازم باشه قلب خودمو بهت میدم ولی اجازه نمیدم ترکم کنی و بری...
تو اومدی تو زندگیم و دنیای تاریک منو روشن کردی...برای قلب زخمیه من مرهم شدی...فکر می‌کردم عشق مرده اما تو برام عشق شدی...
توقع داری اجازه بدم از پیشم بری ؟
بعد از تموم کردن حرفش سرو جلو آورد و لب هاشو روی لب های کوچیک فلیکس کوبید و اجازه داد تا پوست لب های بی نقض شون همدیگرو لمس کنن..
هر قطره از اشکی که از چشم های هیونجین و فلیکس جاری میشد پوست صورت هر دو رو لمس میکرد و پایین میشد..
شروع کننده ی بوسه هیونجین بود ولی تموم کننده ی بوسه فلیکس شد و بعد از پنج دقیقه لب هاشو از روی لب های پسرک برداشت و سرو عقب برد.

وقتی چشم هاشو باز کرد با صورت خیس پر از اشک فلیکس نگاه کرد و دستاشو دور گردنش برد و اونو سمت خودش کشید و در آغوش گرفت.

My wish "Hyunlix"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora