sweet lie - ⁰⁸

368 45 16
                                    

هیونجین : چرا ازم دوری می‌کنی ؟

+ دوتا چشمی که داشتم رو چهار تا کردم و به صورت بی نقصش خیره شدم..
یعنی چی که می‌گفت چرا ازم دوری می‌کنی ؟
منظورش چیه؟
چرا قفلم کرده و اجازه رفتن بهم نمی‌ده؟

هیونجین : با توام... چرا ازم دوری می‌کنی ؟
دیگه باهام موقع میکاپ حرف نمی‌زنی...نمیای تو اتاقم و ازم سر نمی‌زنی...چرا ؟

فلیکس لب هاشو گاز گرفت و سرشو انداخت پایین چون واقعا نمی‌دونست باید در جواب این سوال ها چی بگه.

- اول منو وابسته خودت کردی بعد حالا که دیوونه شدم ازم دوری می‌کنی ؟
اصلا نمیتونی بفهمی که در چه حد مجنون اون ستاره های کوچیک روی صورتت شدم ؟

+ یعنی چی ؟ صب کن ببینم الان این یه صحبت عاشقانست یا دوستانه یا کارمندانه...مردم با میکاپ ارتیستش اینطوری حرف نمیزنه نه ؟

فلیکس سرشو کمی بالا کرد تا یکمم که شده اون چشم های زیبای هوانگ هیونجین و ببینه اما با برخورد لب های گیلاسی هیونجین روی لب هاش هوش از سرش رفت و دست و پاهاش سست شد..
یه لحظه نزدیک بود بیوفته اما هیونجین از کمر محکمش گرفت و پسرک رو بیشتر به خودش چسبوند..
فلیکس چشم هاشو رو بست تا این حس خوب رو با عمق وجود حس کنه
هیونجین هم گاهی لب پایین پسر رو گاهی ام لب بالای پسر رو می مکید..
صدای عجیب بوسه هاشون سکوت اتاق رو می‌شکست و مثل یک ملودی بین دیوار ها پخش میشد.
فلیکس کم کم نفس کم آورد و با زدن دست به سینه های هیونحین سعی میکرد اونو از خودش جدا کنه..
هیونجین لب های فلیکس رو ول کرد و به صورت قرمز شبیه توت فرنگیش خیره شد.

فلیکس یه محض آزاد شدن لب هاش دوتا دست آزادش رو جلوی دهنش برد و محکم گرفت و با چشم های پر از تعجب به هیونجین نگاه کرد.

هیونجین با خنده ریزی گفت : خیلی کیوت شدی..حتما تعجب کردی نه ؟
آخه مگه میشه کسی عاشق تو نباشه هومم؟

فلیکس با صدای دیپ و کاملا لرزونی آهسته حرف زد و گفت : ممنـ...من نمیتونم...

هیونجین : چرا نمیتونی ؟

فلیکس : این کار اشتباهه من نمیتونم...

هیونجین : گرایشت استریته ؟ یا اینکه می‌ترسی ؟

فلیکس : اگه آقای جونگین بفهمه چی ؟ اووون خیلی بده...

هیونجین با عصبانیت مشتش رو به دیوار کوبید و گفت : جونگین برای من هیچه و اصلا برام اهمیتی نداره...مهم این نیست که در گذشته چی من می‌شده مهم اینه که الان هیچی نیست برام و تنها کسی که می‌خوام تویی...

+ ولی من ترو نمی‌خوام...
چون هیچ حسی بهت ندارم..و تا امروز فقط به عنوان یه مدل میدیدمت

هیونجین با نگاه مظلومی گفت : می‌دونم...می‌دونم دوست داشتن من خیلی سخته چرا چون من یه آدم عوضی و سردم درسته ؟

My wish "Hyunlix"Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu