تلگرام : @Italianprince8
پارت پنجم : فریب .
فلیکس مثل موشی بود که تو تله هیونجین گیر کرده بود .
این پیشنهاد قدم اول برای هیونجین بود که البته قدم اول هم فوقالعاده موفق بود .
اون سعی میکرد فلیکس و از همه دور کنه ، فقط اینطوری میتونه انتقامش و بگیره .تو اتاق تنگ و تاریک تنها به یه عکس زل زده بود ، زیر لب زمزمه کرد :
- کاری کنم که مرغ های هوا به حالت گریه کنن لی فلیکس .. این فقط قسمتی از نقشه هامه .
بهت یاد میدم تا دیگه بفهمی دخالت کردن تو کار یه مافیا ، اونم هوانگ هیونجین چه چیزیه .نگاهش و از عکس روی دیوار برداشت و سمت میزش رفت تلفن و برداشت .
شماره آقای لی رو برداشت و بعد از خوردن چند بوق آقای لی شروع کرد به حرف زدن .- خب آقای لی .. مشخصاتی که بهتون دادم و پیدا کردین ؟
- بله آقای هوانگ .. اون مرد یه مافیای 56 ساله ایتالیایی هست ، یه پسر داره به اسم ویکتور .. البته پسرش هیچی درمورد مافیا بودن پدرش نمیدونه .
هیونجین لبخندی زد و زبونش رو دایره وار روی لب های درشتش کشید :
- پس یعنی پسرش میتونه شکار خوبی برایِ شکارچی باشه .. درست میگم ؟
- البته که رئیس ، فردا صبح سر وقت به عماراتش حمله میکنیم .
.
.
.دم در کلیسای سانتا ماریا از حرکت ایستاد و علامت صلیب و روی بدنش کشید ، دست هاشو و قفل هم کرد و بعد از دعا کردن وارد کلیسا شد .
امروز بر خلاف روز های دیگه هیچکس داخل کلیسا نبود .علاقه ای نداشت ردیف اول بشینه ، بخواطر همین همون ردیف های آخر نشست و به صلیب آهنی رو به روش چشم دوخت .
اون بیشتر از هر زمانی بی قرار بود ، جونگین بعد از مرگ مین هو هر روز به این کلیسا میومد تا اینکه هیونجین از کره برگشت .
خیلی وقت شده بود از مینهو قافل شده بود .. شایدم دلیل عصبانیت مین هو از جونگین همین بود .
دیشب دوباره خواب دیده بود ، خواب مین هو .
اون به شدت ازش عصبی بود .. انگار که داشت پیامی به جونگین میداد ، اما چرا جونگین هیچ جوره متوجه چیزی نبود .
KAMU SEDANG MEMBACA
Italian prince•Hyunlix•
Misteri / Thriller« شــاهــزاده ایــتـالــیـایـی » ژانـر : کـلاســیـک ، عـاشقـانـه ، جنـایـی ، مـافیــایـی روند آپ : پنج شنبه ها همه چی ازونجایی شروع شد که فلیکس هیونجین و با دستای خودش به پلیس تسلیم کرد اما هیونجین بهش چشمک زد . هیونجین پسری که برای گرفتن انتقام...