«پارت 21: «آخرین امید»جیسونگ همیشه شبیه یه بچه تخس و سرتق باعث عصبانیتش میشد و با خودش میگفت چه گناهی کرده که کیر این پسر افتاده.
اما با این حال همیشه این و به خوبی میدونست که وقتی فکرش آروم نباشه حتی با شنیدن تعریف هم قاتی میکنه.
اکثر اوقات فکر میکرد نیاز به یه روانپزشک داره چون حتی خودش هم نمیتونست این اخلاق گندش و درک کنه.همونطور که سمت خونه قدم های تند و بلندش و برمیداشت یهو منصرف شد و سر جایش ایستاد.
نفس عمیقی کشید و اکسیژن بیشتری و وارد ریه هایش کرد." خیلی خب من اشتباه کردم، اشتباه از من بود و حالا ازت میخوام با من برگردی خونه "
زیر لب زمزمه کرد. واقعا تمرین خوبی بود اما باید با چهره خوش رو تری به جیسونگ میگفت چون بلاخره اون پسر هم بچه نبود که فقط با یه جمله گول اون پسر و بخوره و برگرده.
دوباره با لب هایی که تا بنا گوش باز شده بود و لبخند میزد گفت :
" جیسونگی...میدونم اشتباه من بود، من معذرت میخوام پس لطفاً بیا و با هم برگردیم خونه "
چند لحظه به سنگ های روی زمین زل زده، خشکش زده بود و یهو به خودش اومد و سیلی نسبتا یواشکی روی گونهاش کوبید.
" چیکار میکنی مرد؟! اون مجبوره برگرده خونه "
آهانی گفت و مسیری که اومده بود و دوباره برگشت تا پسری که چند لحظه پیش بی ارزشش کرده بود و برگردونه و باهم برن سمت خونه.
~~~~~~~
باورش نمیشد جونگین اینجوری سرش داد بکشه و ولش کنه.
درسته بهش حق میداد بخواطر نگرانی که نصبت به خودش و هیونجین داشت حق میداد.
اما اون از چیزی که فکرش و میکرد هم سرد رفتار کرده بود و غرور جیسونگ و شکسته بود." مرتیکه دراز بی مصرف...اومده برای من شاخ میشه حالا انگار برام مهمه"
زیر لب زمزمه کرد و به تند تر قدم برداشتن ادامه داد.
اطرافش هیچ خونه و یا مغازه ای نبود بجز یه قبرستانی دراز و طولانی که دو طرف راه و پوشونده بود.هوا کم کم رنگ تاریکی رو به خودش گرفته بود و صدای جیرجیرک ها و کلاغ ها به گوش شنیده میشد.
صدای به شدن برگای ریخته زیر پاهاش زیاد تر و زیاد تر میشد.
صدا های عجیبی مثل صدای پا میشنید و با هر شنیدن صدای پا میایستاد و یه دور هر طرف و آنالیزم میکرد.اگه میگفت نترسیده خیلی شجاع بود، اما متاسفانه همین الان به قدری ترسیده بود که حتی نمیتونست بگه نترسیده.
با فکر اینکه هیچ ارواحی وجود ندارد و این ممکنه توهم های خودش باشه، به راهش ادامه داد اما یهو با شنیدن صدای پارس سگی سرجاش میخکوب شد.
ВИ ЧИТАЄТЕ
Italian prince•Hyunlix•
Детективи / Трилер« شــاهــزاده ایــتـالــیـایـی » ژانـر : کـلاســیـک ، عـاشقـانـه ، جنـایـی ، مـافیــایـی روند آپ : پنج شنبه ها همه چی ازونجایی شروع شد که فلیکس هیونجین و با دستای خودش به پلیس تسلیم کرد اما هیونجین بهش چشمک زد . هیونجین پسری که برای گرفتن انتقام...